پایان نامه کارشناسی ارشد رشته ادیان غیر ابراهیمی
چکیده
اوپهنیشدهای کهن از مهمترین منابع تفکر فلسفی– عرفانی هند است، به گونهای که تقریباً همه مکاتبی که خود را در چارچوب باورهای سنتی هندو میدانند، کوشیدهاند اعتبار دیدگاههای خود را با استناد به عباراتی از این متون اثبات نمایند. در این متون که مورد توجه بسیاری از اندیشمندان از سراسر جهان قرار گرفته است میتوان لطیفترین و دقیقترین اندیشههای حکمی هندو را مشاهده کرد. مهمترین آموزه اوپهنیشدی تاکید بر وحدت میان برهمن و آتمن و دریافت آن حقیقت یگانه است.
واژگان کلیدی: اوپه نیشدها، برهمن، آتمن، وحدت میان آتمن و برهمن.
سخنی در باب فلسفه هند
سنت فلسفی– فکری هند از کهنترین سنتهای فکری بشری است که اگر از تفکر یونانی قدیمیتر نباشد لااقل به اندازه آن قدمت دارد. [1] گروهی از محققان مانند رادا کریشنان با تکیه بر برخی قراین و شواهد معتقدند: «زمانی که به هند قرن ششم ق.م مینگریم، تصویری به کلی متفاوت میبینیم. این دوره در هند شاهد تحول اندیشه فلسفی بود نه شروع آن. اینجا دیگر مانند یونان صحبت از سپیده دم فلسفه نبود بلکه چیزی بود که میتوان آن را روشنایی کامل روز فلسفی نامید. این دیگر تاتی کردن خرد بشری در راه دراز و دشوار تدقیق فلسفی نبود، بلکه نمودار مرحله ای بود که فقط از پس سفری چشمگیر میتوان به آن رسید».[2]
البته باید گفت که آنچه بیشتر محققان بدان اعتراف دارند، ارتباط و پیوستگی دین، فلسفه و عرفان در سنت تفکر هندی است، به گونهای که تفکیک این سه و مشخص کردن مرزهای هر کدام در اندیشه هندی به راحتی میسر نیست. تمام مکاتب فکری هند، جز در موارد نادر به تدریج رنگ دینی به خود گرفته و یا حتی مثل آیین بودا به یک دین تبدیل شدند که این درست برخلاف جریان اندیشه یونانی است.[3]
البته هدف از اندیشهورزی و تأملات عقلانی فیلسوفان هندی، که خود همگی از حکیمان فرزانه و پاکدامنی بودند که با ریاضتهای طاقتفرسا و مجاهدتهای پیگیر و مراقبههای مداوم بر حقایق عالیه، به مقام و منزلت فیلسوف صعود کرده بودند، اثبات دیدگاههای دینی است. در حقیقت سر و کار پیدا کردن متفکران هندی با موضوعهایی که ما به طور سنتی در قلمرو فلسفه جای میدهیم فراهم آوردن زمینههای لازم برای نیل به هدفی متعالی، یعنی ورود به ساحت دین و اخلاق و عرفان است. بنابراین می توان گفت که مراد از فلسفه هند اندیشهورزیها و تعلقات حکیمان وارسته و فرزانهای است که در سرزمین هند، بر پایه قبولی یا نفی مرجعیت وده ها، به بنیاد افکنی نظامهای فلسفی منسجم با اجزایی سازگار دست یازیده و کوشیدهاند که به پرسشهای بنیادین انسان درباره مفاهیمی چون خدا، کاینات و پیدایش آن، چیستی معرفت، موضوع آن، چگونگی نیل بدان و ابزار معتبر شناخت، ماهیت زندگی نیک و راههای رسیدن بدان، غایت زندگی انسان و ... پاسخی عقل پسند و مستدل ارائه دهند و این پاسخ ها را از راه منطق به اثبات رسانند. [4]
در پایان باید گفت که اندیشه های فلسفی و هدفهای اخلاقی در دوره اوپهنیشدها پدید آمده و مدتها بدون آنکه ربط منطقی پیدا کند به همان حال فطری باقی بوده یا به تدریج گسترش و نمو یافته و تشکیل مبانی یا اصول مکاتب فکری و فلسفی را داده است. [5] بنابراین فلسفه هندی در جست و جوی حقیقت است هر چند که با واقعیت محسوس ناسازگار باشد.
منابع فلسفه هند
رادها کریشنان تاریخ فلسفه هند را به چهار دوره بزرگ تقسیم کرده است که عبارتند از:
دوره ودهیی[6](1500 الی 600 پیش از میلاد)
دوره حماسی[7](600 پیش از میلاد الی 200 بعد از میلاد)
دوره سوترهها[8] که از قرن دوم میلادی آغاز گردید.
دوره مدرسی[9]، این دوره نیز از سدن دوم میلادی آغاز گردید.
دوره ودایی آغاز سرودهای ریگ وده[10]، براهمنهها[11] و آغاز دوران اوپهنیشدها[12] است. سرودههای ریگ وده سرودههای تمثیلی در مدح و ثنای خدایانند و اساس این نحوه تفکر اولیه قوم هندی ایجاد وحدت و پیوستگی دنیای فانی آدمیان با دنیای باقی خدایان بوده است. به عقیده هندوها ودهها زاییده فکر هیچ مخلوقی نیست بلکه از مبدأیی غیر انسانی بر دل فرزانگان[13] باستانی هند وحی شده و این امر موجب می شود که آنها را جزء نوشتههای وحیانی[14] به حساب آورند. براهمنهها هم در دوره استیلای طبقه برهمنان و کاهنان و در پی بسط و ترویج مراسم عبادی به وجود آمد. به تدریج و در طی زمان واکنشی نسبت به این مراسم عبادی پدید و منجر به ظهور اوپهنیشدهایی شد که بیتردید ارزندهترین آثاری است که معنویت هندو به عالم فلسفی تقدیم کرده است.[15] در اینجا برای پرهیز از هرگونه اطاله کلام فقط به موضوع مورد نظر و اصلی در این تحقیق یعنی اوپهنیشدها پرداخته و آن را بررسی میکنیم.
اوپهنیشدها
در گرماگرم برهمنه نویسی و اوج سیطره برهمنان در جنگلها عدهای پدید میآیند که ماحصل تعالیم ایشان کتاب آرانیکههاست و رنگ و رویی ضد برهمنی دارند، زیرا اصولاً ظهور این عده و اقامتشان در جنگل واکنشی است در برابر صورتگرایی مفرط برهمنان در امور شرعی و اقتدار همه جانبه آنها در امور مدنی. آرانیکهها به نظر جدیترین حرکت ملتمزمین تعالیم ودایی در تدوین و رسمیت بخشیدن به باورهای بومی است. اما از اینرو که هنوز جریان غالب سنت برهمنی آریایی بوده بانیان این حرکت مجبور شدند در قالبی اعتراض آمیز با ترک اجتماع و سکونت در جنگل، اعتقادات خود را صورتی مکتوب بخشند و آزاد از نظارت برهمنان به مناسک دینی بپردازند. طبیعی است جنگل نشینی صورتی بیپیرایه از دینداری را میطلبد که از ساختار پر و پیچ و خم آیینهای قربانی و عبادات وابسته به معبد فارغ باشد. لذا در این راستا آرنیکهها به طرح صور متفاوتی از دینداری میپردازند که به کلی با رویکرد برهمنهها معارض است. چرا که آنها در تأملات نظری فردی به جای مناسک عملی مینشیند. نکته جالب اینجاست که مولفان آرنیکهها با ظرافت ضمن تصدیق دومی رجحان را به اولی میدهند. به عبارت دیگر آرا این گروه یکسره در تعارض با برهمنان و تعالیم آنها نیست بلکه میکوشد تا عناصر مهمی چون تفکر و کسب معرفت را هم از لوازم مهم دینداری به شمار آورد. ایشان با این کار شاید قصد داشتهاند تا هم از خطر ارتداد برهند و هم مبنایی برای بسط تعالیم خود بیابند، که البته در مقصود خویش نیز کامیاب شدند زیرا در ادوار بعدی با ظهور متونی موسوم به اوپهنیشدها که از دل همین آرانیکهها حاصل میآیند، شاهد عقب نشینی قابل توجه سیستم برهمنی هستیم. متونی که رکن اصلی آنها چرخش از آدابگرایی برهمنی به سوی تفکر و مراقبه است.
با این تفاسیر اوپهنیشدها قسمت خاتمه دوران ودهها و اساس مکتب ودانته است و به قول ماکس مولر تفکرات بشری در این مکتب به حد اعلای خود رسیده است. اوپهنیشدها در حدود سه هزار سال در فلسفه و مذهب و زندگانی پارهای از مردم هند دارای تسلط و اثر و نفوذ کامل بوده است و هرچند زمان به وجود آمدن این ادبیات مقدس از زمان ما بسیار دور است ولی افکار آن از طالبان حقیقت چندان دور نیست. کمال مطلوب متفکرین اوپهنیشدها عبارت است از کمال سعادت غایی بشر و کمال دانش و نیل به حقیقتی که عارفان مذهبی طالب دیدار مستقیم آن هستند و فلسفه پیوسته در جستجوی حقیقت آن میباشد. این کمال مطلوب متفکرین و طالبان حقیقت است. [16] همانگونه که سوفسطائیان در یونان موجب شدند که کانون اندیشهورزی فلسفی از طبیعت به انسان چرخش پیدا کند اوپهنیشدها هم سبب گردیدند که تلاش برای درک متعالی از جهان بیرون و به ویژه مناسکگرایی به جهان درون انسان منتقل شود. طرفه اینکه فلسفه هند بر شالوده توجه و تمرکز بر درون انسان استوار ماند، لیکن فلسفه غرب پس از رنسانس دوباره متوجه جهان طبیعی شد. [17]
اوپهنیشدها میراث طبقه دوم جامعه هندو یعنی طبقه فرمانروایان است و اینان معلم اولیه دانش اوپهنیشدی شناخته میشوند. طبقه براهمن که حافظ فرهنگ ودهیی است نخست از دانش اوپهنیشدی اطلاعی نداشت. سنخ فکر معلمان اوپهنیشدها، با سنخ اندیشه معلمان رسالههای براهمنهها، مغایرت دارد. در متون رسالههای اوپهنیشد مطالب بسیاری عنوان شده که سازگار با مفاد ودهها و براهمنهها نیست. معلمان اوپهنیشدها تلاشهای بسیاری به کار بردهاند تا در میان جامعه هندو فکر از قید تعبد نجات یابد و در نتیجه در اثر تعلیمات اوپهنیشدها مکتب آزادی فکر در محیط هند گسترش و رونق یافت و رفته رفته اندیشه معلمان اوپهنیشدی که روزگار بالنسبه درازی از علوم سری و دانش پنهانی بود و نااهلان به آن دانش دسترسی نداشتند، موجبات سری بودنش برطرف شد و حتی پارهای براهمنان نیز در پی تحصیل و معرفت آن برآمدند و از پادشاهانی که این علم را به وراثت فرا گرفته بودند اخذ کردند. به علاوه نوشتههای اوپهنیشدی مبنای عقاید مکتبهای مختلف فلسفی هند را تشکیل میدهد و نه تنها مکتبهای قائل به وجود خدا از اوپهنیشدها الهام گرفتهاند بلکه فلاسفه مکاتب مادی، نظیر بودایی و جاینی نیز از این نوشتهها بی بهره نماندهاند و چون معلمان اولیه اوپهنیشدها فرمانروایان دانشور بودهاند در حقیقت پیشکسوتان فیلسوفان هندی نیز به شمار می روند. [18] تعالیم اوپهنیشدها هم عبارت بود از تعالیم سری در مسائل عرفانی و با عباراتی کوتاه و معمّاوار و شاگردان گروهی معدود و منتخب و اغلب از برهمنان بودند که برای دریافت اینگونه تعالیم شایسته شناخته میشدند.[19]
همچنین اوپهنیشدها در واقع به هیچ نحو یک رساله فلسفی قاعدهمند را تشکیل نمیدهند، بلکه بیانگر جستجوی بیپروای حقیقت توسط اذهان ماهیتاً بیپروا و صریحگو در همه زمانهاست و از طرف دیگر چون اوپهنیشدها حاکی از تجربه دینی مستقیم واقعیت غایی است و پیش فرضها و انتظارات برای چنین تجربهای در هر زمان متفاوت است، لذا نوع نگارش و محتوای اوپهنیشدها نیز متفاوت میباشد. البته با وجود عدم همسانی روش و تعلیم در اوپهنیشدها قطعا همانندی معینی در هدف و نگارش آنها وجود دارد.[20]
البته این نکته را نیز باید خاطر نشان کرد که نظامند کردن و هماهنگ ساختن تعلیمات اوپهنیشدی با تألیف برهمه سوترههای آغاز شد. برهمه سوترهها در واقع به عنوان جنبش فرهنگی و فراگیر درصدد احیا تفکر برهمنی و قاعدهمند ساختن، ساده کردن، عمومیت دادن و رفع تضاد موجود در متون اوپهنیشدها بود که توسط شخصی به نام بادریَنه[21] صورت پذیرفت. تعیین تاریخ نگارش برهمه سوتره مشکل است. اما به نظر داسگوپتا[22] چون این رساله تقریبا مکاتب دیگر هندی و بالاخص مکاتب بودایی را نقد کرده است، احتمال نمیرود که بسیار کهن باشد و بیگمان تاریخ نگارش آن در سده دوم پیش از میلاد بوده است. پرفسور یاکوبی[23] تصنیف سوترهها را مؤخرتر از ناگارجونه[24] و در حدود قرن سوم میلادی میداند.
Abstract
Old Upanishads are one of the most sources of Indian philosophical and mystical thought. Almost all schools belong themselves to the traditional Hindu, have attempted that to prove Validity of their views by citing passages from the texts.
In this context that have been Attract many scholars from around the world can be viewed The most subtle and accurate Thoughts wisdom Hindu. The most important doctrine of the Upanishads is Emphasis on unity among the Brahman and Atman.
Key Words: Upanishads, Brahman, Âtman, unity among the Brahman and Atman.