چکیده :
این پژوهش با هدف بررسی رابطه میان هوش سازمانی و فرهنگ سازمانی با تعهد سازمانی کارکنان با در نظر گرفتن نقش واسطه ای سلامت روان انجام شده است. نمونه آماری این تحقیق شامل 306 نفر از پرسنل شرکت نفت زاگرس جنوبی را شامل می شود ، جهت بررسی این روابط پرسشنامه هایی استانداردی مورد استفاده قرار گرفت که روایی آنها مورد تایید بوده است و پایایی آنها توسط محاسبه ضریب آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفته است.
فرضیه های این تحقیق با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی مورد بررسی قرار گرفته است،نتایج تحقیق نشان می دهد که میان ابعاد هوش سازمانی و تعهد سازمانی رابطه معنادار و مستقیمی وجود دارد ،همچنین میان ابعاد فرهنگ سازمانی و ابعاد تعهد سازمانی رابطه معنادار و مستقیمی وجود دارد.میان ابعاد هوش سازمانی ،فرهنگ سازمانی و تعهد سازمانی با ابعاد سلامت روان نیز رابطه معنادار و معکوس وجود دارد و همچنین نتایج نشان می دهد که سلامت روان در رابطه بین هوش و فرهنگ سازمانی با تعهد سازمانی کارکنان شرکت زاگرس جنوبی نقش واسطه ای را دارد.
واژگان کلیدی: سلامت روان ، هوش سازمانی ، فرهنگ سازمانی و تعهد سازمانی
مقدمه:
انسان موجودی پیچیده و دارای ابعاد مختلفی است، که حیات وی در اثر تعادل نسبی این ابعاد دوام می آورد، یکی از این ابعاد سلامت روان می باشد. سلامت که به طور کلی در اساسنامه سازمان بهداشت جهانی حالت خوب بودن کامل از نظر جسمی، روانی و اجتماعی در نظر گرفته شده است ، مسأله ای است که امروزه پژوهشهای زیادی را به خود اختصاص داده است و مطالعات انجام شده در سالهای اخیر در حوزه بهداشت روانی و سلامت عمومی ، رابطه تنگاتنگ عوامل شخصیتی و روانشناختی و سلامت را به وضوح نشان داده است (لکروبییر[1]، 2001، ص4). یکی از مهمترین شاخص های سازمان سالم، سلامت روانی کارکنان در محیط کار می باشد و بر این اساس محیط کار سالم، محیطی است که ضمن تأمین سلامت جسمانی، سلامت روانی کارکنان نیز در آن تأمین و فراهم شود. بر این اساس وار[2] (2007)، به نقل از موچینسکی[3] (2012)، بیان می کند که محیط کار سالم، محیطی است که در آن شرایط لازم برای تأمین سلامت روانی کارکنان ایجاد شود. در واقع اگر سلامت روانی کارکنان در محیط کار در سطح بالایی باشد، با استفاده از منابع موجود می توان استعدادهای بالقوه ی اعضا را در زمان مناسب و با صرف حداقل هزینه ها به عمل تبدیل کرد و از آنها برای افزایش بهره وری سازمانی استفاده نمود و با افزایش مداوم سلامت روانی کارکنان، هزینه های سازمان کاهش و بهره وری افزایش خواهد یافت و در نهایت موجب خشنودی شغلی و افزایش تعهد سازمانی می شود .آدلر [4]شایستگی در رشد روابط اجتماعی، لوینسون[5] پذیرش مسولیت در مقابل دیگران و سازش فرد با درآمد خود و رانک[6] زندگی بدون ترس و گناه را سلامت روانی تعریف می نمایند . و در دیدگاه روان شناسان مثبت نگر و کل نگر، سلامت روانی در بر گیرنده توانایی فرد برای لذت بردن از زندگی، ایجاد تعادل بین فعالیت های زندگی و کوشش برای بهبود پذیری روانی است.
سلامت روانی به نحوه تفکر، احساس و عمل اشخاص بستگی دارد. به طور کلی افرادی که از سلامت روانی برخوردار هستند، نسبت به زندگی نگرش مثبت دارند. آماده برخورد با مشکلات زندگی هستند. در مورد خود و دیگران احساس خوبی دارند. در محیط کار و روابطشان مسئولیت پذیر می باشند. زیرا وقتی از سلامت روانی برخوردار باشیم انتظار بهترین چیزها را در زندگی داریم و آماده برخورد با هر حادثه ای هستیم. ما با آموختن ویژگی های سلامت روانی بهتر می توانیم به روح و روان متعادل و شاد دست یابیم. سلامت روانی در بسیاری از موارد مانند سلامت جسمی است و باید به آن توجه کافی داشت. سلامت روانی برای خوشبختی انسان ضروری اند. رسیدن به سلامت روانی به هیچ وجه تصادفی نیست، نیل به این هدف با صرف زمان و زحمت محقق می شود. همچنین نباید فراموش کرد که اعتماد به نفس، کلید سلامت روانی است. ( رحیمی نیا ، 1384 )
یکی از موضوعات مهم سازمانی وجود تعهد در بین کارکنان است.مدیران لایق همیشه تلاش دارند تا تعهد کارکنان خود را افزایش دهند زیرا آن را لازمه ُ پیشرفت و ترقی سازمان میدانند. ماکال[7] تعهد سازمانی را به اشکال مختلفی به عنوان وابستگی عاطفی به سازمان، پذیرش هویت سازمان و شناسایی و دلبستگی به سازمان تعریف میکند. پورتر و همکاران نیز تعهد سازمانی را پذیرش ارزش های سازمان و درگیر شدن در سازمان تعریف میکنند،و معیارهای اندازه گیری را شامل انگیزه، تمایل برای ادامه کار و پذیرش ارزش های سازمان می دانند (اسماعیل پور،1392).
در ایران ،هوش سازمانی به تازگی مورد توجه برخی از مدیران سازمان ها قرار گرفته است که می تواند امکان تصمیم گیری های دقیق عینی را برای مدیران و برنامه ریزان عالی فراهم سازد تا بتوانند با فراهم نمودن بستری مناسب جهت شکوفایی استعداد و پرورش کارکنان و اعضای هیات علمی به سوی ارتقاء توسعه و تعالی سازمان ها گام بردارند ،شناخت هوش سازمانی به تعیین نقاط قوت و ضعف یک سازمان کمک می کند. همچنین راهنما و تسهیل کننده ی توسعه سازمان می شود تا بر طراحی برنامه های آموزشی و تطبیقی تمرکز کنند،هوش سازمانی یعنی داشتن دانشی فراگیر از تمام عواملی که بر سازمان تاثیر می گذارند.آلبرخت[8](2003) طراح هوش سازمانی آن را این گونه تعریف می کند: ظرفیت یک سازمان برای بکارگیری همه ی نیروی فکری اش (عالیه بخشیان،1392).
فرهنگ سازمانی شیوه زندگی یک سازمان می باشد و با توجه به اینکه منبع اصلی هرسازمان منبع انسانی آن است، عملکرد افراد در سازمان متاثر از فرهنگ سازمان می باشد. از سوی دیگر هیچ سازمانی نمی تواند موفق شود مگر اینکه اعضا و کارکنان سازمان نسبت به آن نوعی تعهد داشته باشد و در جهت تحقق اهداف آن تلاش کنند. یکی از عواملی که سازمان برای رسیدن به اهداف خود به آن نیازمند است تعهد و پایبندی افراد نسبت به سازمان است، لذا تعهد سازمانی نوعی ارتباط نگرشی-رفتاری به اهداف و ماموریت های سازمان است. تعهد سازمانی از نمودهای نگرشی محسوب و از نظام ارزشی فرد ناشی می شود (ضیائی، روشندل اربطانی، نرگسیان،1390).
لذا با توجه به اهمیت و جایگاه تعهد سازمانی در شرکت نفت زاگرس جنوبی بایستی بتوان با استفاده از ابزارهایی بتوان آن را بهبود داد که در این تحقیق به دنبال بررسی نقش و تاثیر فرهنگ و هوش سازمانی در تعهد سازمانی با توجه به نقش واسطه ای سلامت روان هستیم،که بتوان با تقویت نقش و جایگاه فرهنگ و هوش سازمانی بتوان تعهد سازمانی را بهبود داد.
بیان مسأله:
از مهمترین دلایلی که اهمیت بررسی و مطالعه تعهد سازمانی را نمایان میسازد، این است که سازمانهایی با اعضایی در سطوح بالای تعهد سازمانی، معمولا از عملکرد بالاتر، غیبت و تاخیر کمتری از سوی کارکنان خود برخوردارند و در موارد بسیار، سازمانها به افرادی نیاز دارد که بهنفع سازمان، فراتر از وظایف مقرر تلاش کنند و این بهویژه در مشاغل حساس حایز اهمیت است (نحریر، عبادی، توفیقی، کریمی و هنرور، 1389).
لوتانز(به نقل از عراقی ، 1377) اظهار می دارد که در متون تحقیقی اخیر، نگرش کلی تعهد سازمانی ، عامل مهمی برای درک و فهم رفتار سازمانی و پیش بینی کننده خوبی برای تمایل به باقی ماندن در شغل آورده شده است . همچنین تعهد و پایبندی می تواند پیامدهای مثبت و متعددی داشته باشند، کارکنانی که دارای تعهد و پایبندی هستند، نظم بیشتری در کار خود دارند، مدت بیشتری در سازمان می مانند و بیشتر کار می کنند. مدیران باید تعهد و پایبندی کارکنان را به سازمان حفظ کنندو برای این امر باید بتوانند بااستفاده از مشارکت کارکنان در تصمیم گیری و فراهم کردن سطح قابل قبولی از امنیت شغلی برای آنان ، تعهد و پایبندی را بیشتر کنند ( اشرفی سلطان احمدی 1389).
جوامع به عنوان مجموعه های انسانی دارای فرهنگهایی می باشند که راهنمای عمل گروهی آنها می باشدیکی از این مجموعه های انسانی،سازمان می باشد که به طور خلاصه این چنین تعریف می شود:"محل تجمع مردمی که با هم طبق یک سازماندهی هماهنگ و مصوب کار می کنند تا هدف های سازمانی را تحقق بخشند (کردتمینی،1390) .
فرهنگ سازمانی به دلیل ماهیت اثرگذاری قوی که می تواند بر رفتار و عملکرد اعضای سازمان داشته باشد، نقش مهمی در کنترل درونی رفتارهای کارکنان و پیشگیری از بروز فساد اداری دارد. فرهنگ سازمانی که پیوندی نزدیک با فرهنگ عمومی جامعه دارد، عامل مهمی در شکل دهی به رفتار سازمانی محسوب می شود و از نقش مهمی در پدیدآوردن دگرگونی در رفتارهای نامطلوب و ایجاد ثبات در رفتارهای موردنظر سازمان برخوردار است (راشدی،1391 ).
فرهنگ سازمانی درقالب مجموعه ای از باورها و ارزشهای مشترک که بر رفتار و اندیشه های اعضا و سازمان اثر می گذارد ،بررسی فرهنگ سازمانی به عنوان یک ابزار جمع آوری اطلاعات عمل می کند و مدیران را قادر می سازد تا از این طریق بخش ها و یا گروههای کاری را با یکدیگر مقایسه نمایند. ثانیا مسائل را اولویت بندی کنند . ثالثا ادراکات و انتظارات کارکنان را شناسایی تا بدین وسیله بتوانند شکاف بین وضع موجود و مطلوب را بهبود بخشند ، فرهنگ سازمانی ،الگویی مشترک و نسبتا پایدار از ارزش ها،باورها و اعتقادات اساسی در یک سازمان است بنابراین می توان گفت انجام هر گونه تغییر و تحول بنیادی در سازمان تنها از طریق شناخت فرهنگ آن سازمان امکان پذیر می باشد. هدف از تبیین فرهنگ سازمانی شناساندن آن به افراد سازمان و ایجاد راه کارهای مناسب برای حل مشکلات درون و برون سازمان می باشد. مفهوم فرهنگ سازمانی بهعنوان عامل مؤثر در عملکرد سازمانی در نظر گرفته شده است. فرهنگ مناسب کاری که بهخوبی بین مدیریت و کارکنان گسترش یافته باشد به تحکیم تعهد سازمانی، ارتقاء اخلاقیات، عملکرد کاراتر و بهطور عموم بهرهوری بالاتر منجر میشود
( غلامی ،1390 ).
نکتهی مهم در رابطه با فرهنگهای سازمانی این است که هر یک از کارکنان سازمان، منبع بالقوه تفسیر و تحول و بهبود سازمانی نیز هست؛ بنابراین، کسانیکه فرهنگ را از این دید بررسی میکنند؛ توصیه مینمایند که باید نسبت به فرهنگها آگاهی حاصل نموده و سعی در کنترل آنها شود یا اینکه آنها را قالببندی و محصور نمود. (رحیم نیا،1391 ) .
هوش سازمانی[9] ترکیبی از تمام مهارت های مورد نیاز و استفاده شده توسط سازمان می باشد. این مهارت ها هستند که به تغییرات منتهی می شوند ، در عمل و عکس العمل سریع می شوند ، انعطاف پذیر و راحت بودن را شامل می شوند، قادر به استفاده از تخیل می باشند. استفاده از مهارت های ذکر شده نیاز به ساختار مناسب و عملکرد سازمان، مدیریت موثر و استفاده از منابع انسانی ، عوامل عاطفی ، تکنولوژی ، دانش و یادگیری و توانایی سازمان را در پی دارد. با این حال ، پیشرفت سریع تکنولوژی در قرن بیست و یکم در برقراری ارتباط شناختی ، نتایجی که از طریق انجام مطالعات در زمینه های علمی مانند تدریس و یادگیری به اجرا درآمده موجب شده است تا بحث ها بالا بگیرد.
روانشناسان هوش را به عنوان توانایی عملکرد موثر در زندگی تعریف کرده اند. مردمان هوشمند کسانی هستند که به کسب دانش و مهارت ماحصل تجربه برای مدیریت کارآمد و وظایف زندگی روزمره سوق داده می شوند. یکی از جنبه های بسیار مهم هوش پذیرفتن تغییرات پویای جهانی، تغییر محیط زیست، مهارت ها و دانش حاصل از تجارب گذشته که غیر قابل انکار و چالش انگیز می باشد. اطلاعات موثر شامل استفاده از سیستم های موجود در یادگیری، گسترش، ارتقاء دانش موجود، تجزیه و تحلیل شرایط جدید، توسعه شرایط جدید و راه حل هایی که برای کمک به ارتقای سطح کیفی محیط انجام می شود.(خدادادی،1392)
فرهنگ سازمانی موضوعی است که به تازگی در دانش مدیریت و در قلمرو رفتار سازمانی راه یافته است. بهدنبال نظریهها و پژوهشهای جدید در مدیریت، فرهنگ سازمانی اهمیت روزافزونی داشته و یکی از مباحث اصلی و کانونی مدیریت را تشکیل داده است. جمعیتشناسان، جامعهشناسان و بهتازگی روانشناسان و حتی اقتصاددانان توجه خاصی به این مبحث نو و مهم در مدیریت ارزانی داشته و در شناسایی نقش و اهمیت آن نظریهها و پژوهشهای زیادی را بهوجود آورده و در حل مسایل و مشکلات مدیریت بهکار گرفتهاند. با بررسی که توسط گروهی از اندیشمندان علم مدیریت انجام شده فرهنگ سازمانی، یکی از مؤثرترین عوامل پیشرفت و توسعه کشورها شناخته شده است. بهطوریکه بسیاری از پژوهشگران معتقدند که موفقیت کشور ژاپن در صنعت و مدیریت یکی از علتهای مهم توجه آنها به فرهنگ سازمانی است. فرهنگ سازمانی بهعنوان مجموعهای از باورها و ارزشهای مشترک بر رفتار و اندیشهی اعضای سازمان اثر میگذارد و میتوان نقطهی شروعی برای حرکت و پویایی یا مانعی در راه پیشرفت بهشمار آید. فرهنگ سازمانی از اساسیترین زمینههای تغییر و تحول در سازمان است. نظر به اینکه برنامههای جدید تحول بیشتر به تحول بنیادی سازمانی نگاه میکند؛ از اینرو هدف این برنامهها تغییر و تحول فرهنگ سازمان بهعنوان زیربنا به بستر تحول است.(خردمند،1389)
با توجه به مطالب گفته شده پژوهش حاضر به دنبال پاسخی برای این سوال می باشد که آیا بین هوش و فرهنگ سازمانی با سلامت روان و تعهد سازمانی کارکنان شرکت بهره برداری نفت و گاز زاگرس جنوبی رابطه ای وجود دارد؟ آیا این عوامل می توانند سلامت روان و تعهد سازمانی کارکنان را پیش بینی نمایند و در جهت بهبود آنها اقداماتی را صورت دهند.
هدف این تحقیق بررسی نقش واسطه ای سلامت روان در رابطه بین هوش و فرهنگ سازمانی با تعهد سازمانی کارکنان شرکت زاگرس جنوبی می باشد که با توجه به ادبیات تحقیق،نتایج پرسشنامه ها و تجزیه و تحلیل های انجام شده به بررسی فرضیات مطرح شده در ارتباط با این نقش واسطه ای پرداخته می شود.
دلیل بررسی این نقش واسطه ای بررسی تاثیرات نقش فی مابین متغیرهای تحقیق می باشد که اثرات به صورت مجزایی سنجیده شود.
اهمیت و ضرورت انجام تحقیق:
فرهنگ سازمانی شیوه زندگی یک سازمان می باشد و با توجه به اینکه منبع اصلی هرسازمان منبع انسانی آن است، عملکرد افراد در سازمان متاثر از فرهنگ سازمان می باشد. از سوی دیگر هیچ سازمانی نمی تواند موفق شود مگر اینکه اعضا و کارکنان سازمان نسبت به آن نوعی تعهد داشته باشد و در جهت تحقق اهداف آن تلاش کنند. یکی از عواملی که سازمان برای رسیدن به اهداف خود به آن نیازمند است تعهد و پایبندی افراد نسبت به سازمان است، لذا تعهد سازمانی نوعی ارتباط نگرشی-رفتاری به اهداف و ماموریت های سازمان است. تعهد سازمانی از نمودهای نگرشی محسوب و از نظام ارزشی فرد ناشی می شود (ضیائی، روشندل اربطانی، نرگسیان،1390).
هوش سازمانی شما را برای تصمیمگیری در همه عوامل موثر بر سازمان و شرکتها توانمند میسازد. هر کارمند میتواند وظیفه اش را به نحو احسن انجام دهد. (سرخوش، فرهی بوزنجانی و سنجقی،1389)
با توجه به اینکه در برخی از سازمان ها مشاهده می شود که بین باورها، ارزش ها و مفروضات زیر بنایی اعضای سازمان و رهبران، هم سویی لازم وجود ندارد که این مسئله باعث بروز مشکلاتی در تعهد کارکنان نسبت به سازمان و به تبع آن عملکرد پایین، غیبت و ترک خدمت کارکنان می شود، بنابراین اعمال رهبری مناسب که یکی از مولفه های فرهنگ می باشد برای ارتقای تعهد کارکنان در راستای موفقیت سازمان ها، امری حیاتی است (سرخوش، فرهی بوزنجانی و سنجقی،1389). با توجه به هزینه های جبران ناپذیر ترک سازمان از سوی نیروهای مستعد و کارآمد و شناسایی عوامل موثر بر نگه داشت چنین نیروهایی و تاثیر به سزای فرهنگ سازمانی به عنوان یکی از این عوامل موثر و همچنین بر تعهد سازمانی در این تحقیق تلاش می گردد تا اثر فرهنگ سازمانی بر روی تعهد سازمانی با تاکید بر نقش میانجی گری سرمایه های روانشناختی بررسی گردد. ، نیروی انسانی می تواند در طولانی مدت به عنوان سرمایه ی خوبی به شمار رود و اگر به آنها توجه شود می تواند به عنوان یکی از مهمترین ابزار برای پیشرفت هر سازمانی باشد.
توسعه مفاهیمی چون هوش سازمانی و فرهنگ سازمانی نیازمند اثربخش بودن و موجه بودن آنها می باشد،چرا که زمانی می توان بر روی پیاده سازی و استقرار سیستمی مدیریتی سخن به میان آورد که بتوان نقش و جایگاه آن را در سازمان بالا برد بر این اساس بایستی بتوان تاثیر توسعه این مفاهیم را برای مولفه های مهم سازمانی چون سلامت روانی کارکنان و تعهد سازمانی انها سنجید چرا که یکی از دغدغه های اصلی مدیران و سرپرستان سازمان های مختلف بررسی و شناسایی عواملی است که می توانند این دو عامل را در سازمان بهبود و افزایش دهد،بنابراین جهت توسعه و بهبود مفاهیمی چون هوش سازمانی و فرهنگ سازمانی بایستی تاثیر آنها را برروی سلامت روانی کارکنان و تعهد سازمانی آنها سنجید که در صورت وجود رابطه معنادار و همبستگی بالای آنها بتوان با توسعه و بهبود این شاخص ها سلامت روانی کارکنان را در کنار تعهد سازمانی آنها بالا برد. تحقیق و پژوهش در زمینه ی مورد بررسی، می تواند مدیران را در سازمان به این آگاهی برساند که توجه به نیروی انسانی در سازمان منجر به افزایش بهره وری شده و به عنوان هزینه های سربار تلقی نگردند. لذا با توجه به توضیحات ارائه شده در فوق مشخص می گردد که بررسی مولفه های مورد اشاره از جمله موارد مهم و موثر در هر سازمانی می باشد، بخصوص در شرکت بهره برداری نفت و گاز زاگرس جنوبی که کارکنان آن در شرایط مختلف کاری و مناطق متفاوت جغرافیایی مشغول فعالیت می باشند، بنابراین شناخت و بررسی مولفه های هوش و فرهنگ سازمانی و سلامت روان و تعهد سازمانی ضرورت و اهمیت این تحقیق را توجیه می نماید و می تواند سازمان را جهت نیل به اهدافش یاری رساند. لازم بذکر می باشد که بررسی همزمان رابطه هر دو مولفه هوش و فرهنگ سازمانی با سلامت روان و تعهد سازمانی در شرکت بهره برداری نفت و گاز زاگرس جنوبی از جمله موارد نوآوری در این تحقیق می باشد.
اهداف برجسته تحقیق:
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای سلامت روان در رابطه بین هوش سازمانی و فرهنگ سازمانی با تعهد سازمانی کارکنان می باشد.
هدفهای ویژه
بررسی رابطه بین هوش سازمانی و سلامت روان کارکنان.
بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و سلامت روان کارکنان.
بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و تعهد سازمانی کارکنان.
بررسی رابطه بین هوش سازمانی و تعهد سازمانی کارکنان.
بررسی نقش واسطه ای سلامت روان در رابطه بین هوش و فرهنگ سازمانی با تعهد سازمانی
فرضیه های تحقیق :
بین هوش سازمانی و سلامت روان کارکنان رابطه معناداری وجود دارد.
بین فرهنگ سازمانی و سلامت روان کارکنان رابطه معناداری وجود دارد.
بین فرهنگ سازمانی و تعهد سازمانی کارکنان رابطه معناداری وجود دارد.
بین هوش سازمانی و تعهد سازمانی کارکنان رابطه معناداری وجود دارد
سلامت روان در رابطه بین هوش و فرهنگ سازمانی با تعهد سازمانی دارای نقش واسطه ای است.
تعریف واژگان تحقیق
تعاریف نظری:
هوش سازمانی:
هوش سازمانی (OI) به معنای کسب دانش و اطلاعات جامع از همه عواملی که بر سازمان تاثیر می گذارد.منظور از همه عوامل یعنی اطلاعاتی که از مشتریان، ارباب رجوع، رقبا، محیط اقتصادی، محیط فرهنگی، فرایندهای سازمانی (مالی، اداری، حفاظتی، تولیدی، منابع انسانی، بودجه و ...) که تاثیر زیادی بر کیفیت تصمیمات مدیریتی در سازمان میگذارد هوش سازمانی است. هوش سازمانی شما را برای تصمیمگیری در همه عوامل موثر بر سازمان و شرکتها توانمند میسازد.
سلامت روان:
سلامت حالت کامل آسایش و کامیابی زیستی، روانی و اجتماعی است و صرف فقدان بیماری یا معلولیت (ناتوانی) سلامت نیست(بیک رستمی، 1386).
فرهنگ سازمانی:
فرهنگ سازمانی عبارت است از الگویی از پیش فرض های اساسی که گروهی خاص در مواجهه با مشکلات برای انطباق خود با محیط بیرونی و دستیابی به یک پارچگی و انسجام درونی، خلق، کشف یا ایجاد کرده است. الگویی که کارکرد خوب داشته، کسب اعتبار نموده است و می توان آن را به عنوان راهی درست به اعضای سازمان آموخت، تا از همان زاویه و در همان قالب بیندیشند و احساس و عمل نمایند(شاین[10]،1990).
تعهد سازمانی:
نوعی نگرش، احساس وابستگی و تعلق خاطر به سازمان. تعهد سازمانی حالت روانی است که بیانگر نوعی تمایل، نیاز و الزام به ادامه اشتغال در یک سازمان(آلن و مایر،1990).
تعهد سازمانی از دید آلن و مایر سه بعد دارد: تعهد عاطفی، تعهد مستمر، تعهد هنجاری.
تعهد عاطفی
یعنی میزانی که فرد از نظر روانی به کار کردن در سازمان از طریق احساساتی مانند وفاداری، مهر و علاقه، گرمی و صمیمیت، تعلق، دلبستگی، رضایت خاطر، لذت و خوشی و ... تمایل پیدا می کند (دولتآبادی فرآهانی، 1378).
تعهد مستمر
تعهد مستمر به وابستگی فرد برای کار کردن در سازمان بر اساس میزانی که یک فرد احساس ضمانت برای ماندن در سازمان به دلیل هزینههای زیاد ترک کردن آن دارد، اشاره میکند (دولتآبادی فرآهانی، 1378).
تعهد هنجاری
تعهد تکلیفی (هنجاری) عبارت است از میزانی که فرد از نظر روانی و از راه درونی سازی اهداف، ارزشها و مأموریتهای سازمان به آن وابسته میشود. تعهد تکلیفی، احساس مسئولیت به تداوم کارکردن در سازمان را منعکس میسازد (دولتآبادی فرآهانی، 1378).
تعاریف عملیاتی
هوش سازمانی:
منظور از هوش سازمانی در این پژوهش نمره ای است که آزمودنی از پرسشنامه هوش سازمانی آلبرشت(2003) کسب می کند.
سلامت روان:
پرسشنامه سلامت عمومی دارای 28 سوال است. پرسشنامه GHQ توسط گلدبرگ ( 1972 ) ابداع شد و هدف از طراحی آن ، کشف و شناسایی اختلال روانشناختی در مراکز و محیطهای مختلف بوده است
منظور از سلامت روان در پژوهش حاضر میزان نمره ای است که آزمودنی در پرسشنامه سلامت عمومی دارای 28 سوال سنجش سلامت روان GHQ بدست میآورد (نجاریان و همکاران،1381).
فرهنگ سازمانی:
در این پژوهش منظور از فرهنگ سازمانی نمره ای است که فرد از پرسشنامه فرهنگ سازمانی الگوی رابینز[11](1991) بدست می آورد این پرسشنامه که براساس مؤلفه های ده گانه فرهنگ سازمانی رابینز، توسط الوانی(1376) طراحی شده است در سال 1379 توسط حاج ناصری اجرا گردیده است. این پرسشنامه مبتنی بر 27 گویه می باشد. مؤلفه های پرسشنامه فرهنگ سازمانی به شرح زیر می باشد. ریسک پذیری، خلاقیت، هویت، انسجام، کنترل، رهبری، حمایت مدیرسیستم پاداش سازش با پدیده تعارض، و الگوی ارتباطی.
تعهد سازمانی:
نمره ایی است که فرد از پرسشنامه تعهد سازمانی (آلن و مایر،1984) بدست می آورد. این پرسشنامه به منظور سنجش تعهد سازمانی تدوین شده است. برای اولین بار در سال 1372 توسط شکرکن ترجمه شد این مقیاس شامل 24 گویه می باشد و هریک از مؤلفه های تعهد عاطفی، تعهد مستمر، تعهد هنجاری از 8 گویه تشکیل شده است.