پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد (M.A)
گرایش :"منابع انسانی"
چکیده
هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین هوش هیجانی با تعهد سازمانی و رضایتشغلی کارکنان استانداری اصفهان بوده است. جامعه آماری عبارت است ازکارکنان رسمی سازمان که نظرات 254 نفر از آنها به طور نمونه مورد بررسی قرار گرفت. داده های گردآوری شده توسط پرسشنامه ساختاریافته، به کمک نرم افزار SPSS18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بررسی ها نشان داد هوش هیجانی تاثیر قابل ملاحظهای بر رضایت شغلی و تعهد سازمانی کارکنان استانداری اصفهان دارد. همچنین بین هوش هیجانی و رضایت شغلی رابطه مثبت و معناداری وجود داشت. علاوه بر این وجود رابطه معنادار بین هوش هیجانی و تعهد سازمانی کارکنان تایید شده است. با تحلیل جزییات می توان اظهار نمود که هوش هیجانی از یک طرف رابطه معنی داری با تعهد عاطفی، تعهد مستمر و تعهد هنجاری کارکنان دارد و از طرف دیگر با رضایت از ماهیت کار، رضایت از شیوه سرپرستی، رضایت از همکاران، رضایت از فرصت های ترفیع و رضایت از درآمد رابطه ی معنی دار مثبت دارد.
واژگان کلیدی: هوش هیجانی، رضایت شغلی، تعهد سازمانی، مدیریت منابع انسانی، کارکنان استانداری اصفهان
1-1 مقدمه
با توجه به تغییر و تحولات عصر حاضر نیرویانسانی نسبت به سایر منابع سازمان، از اهمیت خاصی برخوردار شده است. در واقع سرمایهی انسانی، حیاتیترین عنصر راهبردی و اساسیترین راه برای افزایش اثربخشی و کارایی سازمان است و پیشرفت و ترقی جامعه را بهدنبال خواهد داشت.
نیرویانسانی متعهد به اهداف و ارزشهای سازمان، نهتنها عاملی برای برتری یک سازمان نسبت به
سازمانهای دیگر است، بلکه مزیت رقابتی پایداری برای بسیاری از سازمانها تلقی میشود. اسکات[1] و ژاف[2] (1999)، مطرح کردند که منشأ اصلی مزیت رقابتی برای سازمانها، فداکاری، کیفیت تعهد و توانایی نیرویکار است. در واقع، امروزه سازمانهایی موفقاند که دارای کارکنان توانمند و متعهدی باشند، کارکنانی که بر مشتریمداری و افزایش بهروری تأکید داشته باشند و از اینرو، مرتباٌ سیستمها و فرایندهای کاری را بهبود بخشند.
نیرویانسانی وفادار و سازگار با اهداف و ارزشهای سازمانی که حاضر باشد فراتر از وظایف مقرر در شرح شغلش فعالیت کند، عامل مهمی در اثربخشی سازمان محسوب میشود. وجود چنین نیرویی در سازمان، نه تنها موجب بالا رفتن سطح عملکرد و پایین آمدن نرخ غیبت، تأخیر و ترکخدمت میشود، بلکه وجهه و اعتبار سازمان را در اجتماع مناسب جلوه میدهد و زمینه را برای رشد و توسعه آن فراهم میآورد.
در این راستا امروزه بسیاری از محققان بهدنبال درک عمیق عوامل متفاوت تأثیرگذار بر رضایت و تعهد کارکنان متخصص نسبت به سازمان و همچنین بهرهمندی از حداکثر توانایی آنها هستند. مرور ادبیات مرتبط با موضوع در این زمینه نشان میدهد که متأسفانه تأثیر ابعاد هیجانی در تحقیقات رفتار سازمانی بهطور وسیعی نادیده گرفته شده است.
البته برخی از نظریههای رهبری، بر اهمیت هوشهیجانی و اجتماعی برای مدیران و رهبران تأکید کردهاند؛ اما همانطور که پیشتر اشاره شد، شواهد تجربی کمی در رابطه با ابعاد هیجانی، از جمله هوش هیجانی کارکنان و پیروان و تأثیر آن بر نگرش و رفتارهای شغلی آنها وجود دارد.
از اینرو، مطالعهی حاضر کوشیده است، بر این شواهد تجربی بیافزاید و میزان تأثیر هوشهیجانی کارکنان را که نحوه عملکرد و تعامل آنها نقش بسزایی در کارایی و اثربخشی سازمان دارد، بر افزایش تعهدسازمانی و رضایت شغلی آنها بسنجد.
1-2 بیان مسئله
دنیای امروز تحت تأثیر تغییرات ژرف و گستردهای است که از آغاز عصر مدرن تاکنون به خود ندیده است. تغییرات محیطی سریع، موجب دگرگونیهای بسیاری میشوند که تأثیرات چشمگیری بر سازمانها دارند.
بر این اساس، اهمیت عاملانسانی و نقش منحصربهفرد او به منزله یک منبع استراتژیک و طراح ومجری نظامها و فراگردهای سازمانی، جایگاهی به مراتب والاتر از گذشته یافته است تا جاییکه در تفکر سازمانی پیشرفته، از انسان به مثابه مهمترین منبع و دارایی برای سازمان یاد میشود. بدین لحاظ، امروزه سازمانها برای بقا، انتظام و بالندگی خود، میکوشند از طریق منابعانسانی فرهیخته در گستره جهانی به رشد سریع، بهبود مستمر، کارآمدی، سودبخشی، انعطافپذیری، انطباقپذیری، آمادگی برای آینده و برخورداری از موقعیت ممتاز در عرصه فعالیت خود نایل شوند. بدون این کیفیتها، سازمانها واقعاٌ غیرممکن است که بتوانند درمواجهه با بهترینها بهصورت رقابتی و اثر بخش عمل کنند (شولر[3] و جکسون[4]،2001، صص253-239).
بنابراین، برای بهکارگیری و نگهداری نیرویانسانی باید ضوابط و ملاکهایی متناسب برقرار کرد تا با ایجاد آمادگی، صلاحیت و روحیه لازم بتوان از تواناییهای آنان استفاده کرد؛ زیرا تلاش رضایتمندانه به تعهد بیشتر و مستمرتر و در نهایت به زندگی بهتر انسانها و توسعه و پیشرفت جوامع میانجامد. لذا در این پژوهش، به دو ضرورت اصلی عامل انسانی، یعنی رضایت شغلی و تعهد سازمانی پرداخته میشود که امروزه، از جمله مسائل اصلی مورد توجه صاحبنظران علوم رفتاری و مدیریت منابع انسانی به شمارمیروند.
رضایت شغلی، عبارتاست از حدی از احساسات و نگرشهای مثبت که افراد نسبت به شغل خود دارند. وقتی یک شخص دارای رضایت شغلی بالایی است، این بدان مفهوم است که او واقعاٌ شغلش را دوست دارد، احساسات خوبی دربارهی کارش دارد و برای شغلش ارزش زیادی قائل است (مقیمی، 1377، ص 383).
رضایت شغلی باعث میشود بهرهوری فرد افزایش یابد، فرد نسبت به سازمان متعهد شود، سلامت جسمی و ذهنی فرد تضمین شود، روحیه فرد افزایش یابد، از زندگی راضی باشد و مهارتهای جدید شغلی را بهسرعت آموزش ببیند. عدمرضایتشغلی باعث کاهش روحیهی کارکنان میشود. بنابراین، مدیران وظیفه دارند که علائم روحیه پایین و عدم رضایت شغلی را بهطور مستمر زیر نظر بگیرند و در اولین فرصت اقدامات لازم را انجام دهند.
دومین نگرشی که در رفتار سازمانی اهمیت ویژهای دارد و مورد توجه دانشمندان و صاحب نظران مدیریت قرار گرفته ، تعهد سازمانی است. نگرش کلی تعهد سازمانی بهعنوان عامل مهمی برای درک، فهم و پیشبینی رفتار سازمانی و پیشبینیکننده برای تمایل به باقیماندن در شغل آورده شده است. تحقیقات اجرا شده توسط جنکینز[5](1993)، این دیدگاه را که بین تعهدسازمانی و قصد جابهجایی کارکنان رابطهی معناداری وجود دارد، تایید کرده است. نتایج مطالعات او نشان داد که هرچه تعهد سازمانی کارکنان افزایش یابد، قصد جابهجایی آنان از سازمان به سازمانی دیگر کاهش خواهد یافت. مطالعه کونوسکی و کروپانزانو[6](1991)، نیز نشان داد که همبستگی مثبتی بین تعهد سازمانی با عملکرد کارکنان در سازمان وجود دارد.
اندیشه تعهد، موضوعی اصلی در نوشتههای مدیریت است. این اندیشه، یکی از ارزشهای اساسی است؛ که سازماندهی بر آن متکی است و کارکنان بر اساس ملاک تعهد، ارزشیابی میشوند. اغلب مدیران اعتقاد دارند که این تعهد، برای اثر بخشی سازمان ضرورتی تام دارد. مدیران به بررسی تعهدسازمانی علاقهمند هستند. اول به دلیل اینکه، تعهد سازمانی با رضایت شغلی، غیبت و جابهجایی رابطه دارد و دوم اینکه، این رابطه معکوس است (هرچه تعهد سازمانی بیشتر باشد، غیبت و جابهجایی کمتر خواهد بود).
شواهدی دال بر این وجود دارد که سازمانها در پی علمکرد بالا و استراتژیهای منابعانسانی برای افزایش تعهد کارکنانشان هستند که میتواند سود اقتصادی بیشتری را برای آنها فراهم سازد، از این دیدگاه تعهد کارکنان بهعنوان یک مفهوم مدیریتی که میتواند مزیت رقابتی و موفقیت مالی بههمراه داشته باشد، مهم تلقی میشود. در حقیقت، تعهد بهعنوان کلیدی برای مزیت رقابتی محسوب میشود.
با توجه به تأکید پژوهش بر افزایش رضایت شغلی و تعهد سازمانی، یافتن راهی برای این منظور مسئلهای مهم تلقی خواهد شد. در این پژوهش با بررسی مطالعات مختلف در این زمینه، هوش هیجانی مورد بررسی قرار میگیرد.
اولینبار در سال 1990، روانشناسی به نام سالووی[7]، اصطلاح هوشهیجانی[8] را برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق وخو بهکاربرد. در حقیقت، این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است. به عبارتی، عاملی است که بههنگام شکست، در شخصی ایجاد انگیزه میکند و بهواسطه دانستن مهارتهای اجتماعی بالا، منجر به برقراری رابطه خوب با مردم میشود.
هوشهیجانی طبق تعریف بار-آن[9] (2000) عبارتست از مجموعهای از دانشها و تواناییهای هیجانی و اجتماعی که قابلیت کلی ما را در پاسخ به نیازهای محیطی بهطور موثری تحت تأثیر قرار میدهد و این مجموعه شامل موارد زیر است:
1. توانایی آگاه بودن از خود، درک فهم خود و قدرت بیان خویشتن
2. توانایی آگاه بودن از دیگران، درک و فهم دیگران و قدرت بیان آن ها
3. توانایی مواجهه با هیجان های شدید و کنترل آنها در خویشتن
4. توانایی انطباق با تغییرات و حل مسایلی با ماهیت اجتماعی و یا فردی.
با توجه به تأکید پژوهش بر افزایش رضایت شغلی و تعهد سازمانی، یافتن راهی برای این منظور مسئلهای مهم تلقی خواهد شد. در این پژوهش با بررسی مطالعات مختلف در این زمینه، هوش هیجانی مورد بررسی قرار میگیرد.اولینبار در سال 1990، روانشناسی به نام سالووی[10]، اصطلاح هوشهیجانی[11] را برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق وخو بهکاربرد. در حقیقت، این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است. به عبارتی، عاملی است که بههنگام شکست، در شخصی ایجاد انگیزه میکند و بهواسطه دانستن مهارتهای اجتماعی بالا، منجر به برقراری رابطه خوب با مردم میشود. با توجه به اینکه ماموریت سازمانی استانداری اصفهان از ابعاد مختلف حائز اهمیت خاصی می باشد می بایست کارکنان استانداری دارای شایستگی های شغلی ویژه باشند و تحقق این در گرو رضایت شغلی و تعهد سازمانی کارکنان است.
.با توجه به تأکید پژوهش بر افزایش رضایت شغلی و تعهد سازمانی، یافتن راهی برای این منظور مسئلهای مهم تلقی خواهد شد. در این پژوهش با بررسی مطالعات مختلف در این زمینه، هوش هیجانی مورد بررسی قرار میگیرد.
لذا با توجه به نکات بیان شده فوق می توان این سوال اساسی را مطرح نمود آیا رابطه معنیداری بین هوش هیجانی بارضایت شغلی و تعهد سازمانی کارکنان استانداری اصفهان وجود دارد؟
1-3 ضرورتهای خاص انجام تحقیق:
مدیریت یا عاملانسانی، مهمترین دلیل تحولاتی است که امروزه بشر در همه زمینهها و به هر شکلی در جوامع گوناگون، شاهد آن است. در واقع، عاملانسانی است که تفاوتهای فاحش امروز زندگی بشر با شرایط گذشتهاش را رقم زده است. برای تغییر و حرکت بهسوی شرایط بهتر، علاوه بر عواملی چون سرمایه، مواد اولیه و غیره، مهمترین و اصلیترین عامل نیرویانسانی است. در واقع ثروت و دارایی هر جامعهای تنها وتنها نیروی انسانی است. این نگرش شاید افراطی به نظر آید، ولی واقعیت های پیشرو در جوامع گوناگون این امر را اثبات مینماید.
بهطورکلی میتوان گفت که نیروی انسانی کارآمد، شاخص عمده برتری یک سازمان نسبت به سازمانهای دیگر می باشد. وجود نیرویانسانی متعهد، وجهه سازمان را در اجتماع مهم جلوه داده و زمینه را برای رشد و توسعه سازمان فراهم میسازد. بنابراین کارکنان متخصص، وفادار، سازگار با ارزشها و اهداف سازمانی، دارای انگیزه قوی، متمایل و متعهد به حفظ هویت سازمانی از نیازهای اصلی و بسیار ضروری هر سازمانی است زیرا سازمان به کارکنانی نیازمند است که فراتر از شرح وظایف مقرر و معمول خود کار و فعالیت نمایند. وجود چنین نیروهایی درهر سازمان ضمن کاهش غیبت، تأخیر و جابهجایی، باعث افزایش چشمگیر بهره وری سازمان، نشاط روحی کارکنان و تجلی بهتر اهداف متعالی سازمان و نیز دستیابی به اهداف فردی می شود. عدم احساس تعهد و تعهد سطح پایین، نتایج منفی را برای فرد و سازمان بهدنبال دارد (رابینز، ترجمه پارسائیان و اعرابی،1374، ص265).
از سوی دیگر پیچیدگیهای عصر کنونی و سرعت و شتاب تحولات در عرصههای گوناگون دنیای کار وزندگی،نقش یافتههای دقیق و علمی روانشناسی را بهنوبه خود حساس تر نموده و در این مسیر، به ویژه درمسیرتحولات صنعتی و سازمانی، متخصصان روانشناسی را بر آن داشته تا در نظریهپردازیها و پژوهشهای خود، نگاه ویژهای را اتخاذ کنند. این نگاه پاسخی به ناکارایی نظریهها و نگرشهای قدیمیتر در این عرصه بود. نظریههای قدیمی به چالش کشیده شد و در این میان مشخص شد که توانمندیهای صرفاٌ عقلایی (IQ) دیگر نمیتواند پیشبینیکننده خوبی برای موفقیت در کار و زندگی باشد (کینیکی و همکاران،ترجمه علیاکبرفرهنگی و حسینصفر زاده، 1384،ص12).
توجه به هیجانها و کاربرد مناسب آنها در روابط انسانی، درک احوال خود و دیگران، خویشتنداری، تسلط بر خواستههای آنی، همدلی با دیگران و استفاده مثبت از هیجانها در تفکر و شناخت، موضوع هوش هیجانی است. هوش هیجانی، هم در محافلاجتماعی و هم در محافلعلمی و دانشگاهی، مورد توجه قرار دارد. عقیده بر این است که تنها، هوششناختی و ذهنی، موفقیت انسانها را ضمانت نمیکند، بلکه ویژگیهای دیگری برای برقرای ارتباطات مناسب انسانی و موفقیت در زندگی لازم است که هوش هیجانی نامیده میشود.
مدیریت یا عاملانسانی، مهمترین دلیل تحولاتی است که امروزه بشر در همه زمینهها و به هر شکلی در جوامع گوناگون، شاهد آن است. در واقع، عاملانسانی است که تفاوتهای فاحش امروز زندگی بشر با شرایط گذشتهاش را رقم زده است. برای تغییر و حرکت بهسوی شرایط بهتر، علاوه بر عواملی چون سرمایه، مواد 0.اولیه و غیره، مهمترین و اصلیترین عامل نیرویانسانی است. در واقع ثروت و دارایی هر جامعهای تنهاوتنها نیروی انسانی است. این دیدگاه شاید افراطی به نظر برسد، ولی واقعیت های پیشرو در جوامع گوناگون این امر را ثابت میکند.
بهطورکلی میتوان گفت که نیروی انسانی کارآمد، شاخص عمده برتری یک سازمان نسبت به سازمانهای دیگر است. وجود نیرویانسانی متعهد، وجهه سازمان را در اجتماع مهم جلوه داده و زمینه را برای رشد و توسعه سازمان فراهم میکند. بنابراین کارکنان متخصص، وفادار، سازگار با ارزشها و اهداف سازمانی، دارای انگیزه قوی، متمایل و متعهد به حفظ هویت سازمانی از نیازهای اصلی و بسیار ضروری هر سازمانی میباشد زیرا سازمان به کارکنانی نیازمند است که فراتر از شرح وظایف مقرر و معمول خود به کار و فعالیت بپردازند. وجود چنین نیروهایی درهر سازمان ضمن کاهش غیبت، تأخیر و جابهجایی، باعث افزایش چشمگیر عملکرد سازمان، نشاط روحی کارکنان و تجلی بهتر اهداف متعالی سازمان و نیز دستیابی به اهداف فردی خواهد شد. عدم احساس تعهد و تعهد سطح پایین، نتایج منفی را برای فرد و سازمان بهدنبال دارد (رابینز، ترجمه پارسائیان و اعرابی،1374، ص265).
از سوی دیگر پیچیدگیهای عصر حاضر و سرعت و شتاب تحولات در عرصههای مختلف دنیای کار وزندگی،نقش یافتههای دقیق و علمی روانشناسی را بهنوبه خود حساس تر نموده و در این راه، به ویژه درمسیرتحولات صنعتی و سازمانی، متخصصان روانشناسی را بر آن داشته تا در نظریهپردازیها و پژوهشهای خود، نگاه ویژهای را اتخاذ کنند. این نگاه پاسخی به ناکارایی نظریهها و نگرشهای قدیمیتر در این عرصه بود. نظریههای قدیمی به چالش کشیده شد و در این میان مشخص شد که توانمندیهای صرفاٌ عقلایی (IQ) دیگر نمیتواند پیشبینیکننده خوبی برای موفقیت در کار و زندگی باشد (کینیکی و همکاران، ترجمه علیاکبرفرهنگی و حسینصفر زاده، 1384،ص12).
توجه به هیجانها و کاربرد مناسب آنها در روابط انسانی، درک احوال خود و دیگران، خویشتنداری، تسلط بر خواستههای آنی، همدلی با دیگران و استفاده مثبت از هیجانها در تفکر و شناخت، موضوع هوش هیجانی است. هوش هیجانی، هم در محافلاجتماعی و هم در محافلعلمی و دانشگاهی، مورد توجه قرار دارد. عقیده بر این است که تنها، هوششناختی و ذهنی، موفقیت انسانها را ضمانت نمیکند، بلکه ویژگیهای دیگری برای برقرای ارتباطات مناسب انسانی و موفقیت در زندگی لازم است که هوش هیجانی نامیده میشود.
با توجه به اهمیت هوشهیجانی از یک سو و افزایش رضایت شغلی و تعهد سازمانی از سویی دیگر و نظر به اینکه خدماتدهی استانداری اصفهان به استان و کشور از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار بوده و نیازمند کارکنانی است که بهخوبی از عهدهی وظایف حاکمیتی محوله برآیند و این تنها در صورتی امکانپذیر است که این کارکنان از شغل خود راضی بوده و نسبت به آن متعهد باشند پس این پژوهش درصدد است که پس از ارزیابی نگرشهای شغلی کارکنان استانداری اصفهان، رابطه آن را با هوش هیجانی آنان مورد بررسی قرار دهد تا شاید بتواند گامی موثر در جهت دستیابی به سازمانی کاراتر بردارد.
1-4 اهداف تحقیق:
1-4-1 اهداف خاص تحقیق: بررسی رابطه بین هوش هیجانی با تعهدسازمانی و رضایتشغلی کارکنان استانداری اصفهان.
1-4-2 اهداف کاربردی تحقیق:
بررسی رابطه هوش هیجانی با رضایتشغلی و تعهدسازمانی کارکنان استانداری.
اولویت بندی مولفه های رضایتشغلی و تعهدسازمانی کارکنان استانداری.
ارائه پیشنهاداتی جهت افزایش رضایتشغلی و تعهدسازمانی کارکنان استانداری.
بررسی وضعیت هوش هیجانی در استانداری.
بررسی وضعیت تعهد سازمانی و رضایت شغلی در استانداری.
1-5 فرضیهها:
1-5-1 فرضیههای اصلی تحقیق:
بین هوشهیجانی و رضایتشغلی کارکنان رابطهای معنیدار وجود دارد.
بین هوشهیجانی و تعهدسازمانی کارکنان رابطهای معنیدار وجود دارد.
1-5-2 فرضیههای فرعی تحقیق:
بین هوش هیجانی و تعهد عاطفی کارکنان در استانداری اصفهان رابطه معنیداری وجود دارد.
بین هوش هیجانی و تعهد مستمر کارکنان در استانداری اصفهان رابطه معنیداری وجود دارد.
بین هوش هیجانی و تعهد هنجاری کارکنان در استانداری اصفهان رابطه معنیداری وجود دارد.
بین هوش هیجانی و رضایت از ماهیت کار کارکنان دراستانداری اصفهان رابطه معنیداری وجود دارد.
بین هوش هیجانی و رضایت از سرپرستی در استانداری اصفهان رابطه معنیداری وجود دارد.
بین هوش هیجانی و رضایت از همکاران در استانداری اصفهان رابطه معنیداری وجود دارد.
بین هوش هیجانی و رضایت از فرصتهای ترفیع کارکنان در استانداری اصفهان رابطه معنیداری وجود دارد.
بین هوش هیجانی و رضایت از درآمد کارکنان در استانداری اصفهان رابطه معنیداری وجود دارد.
1-6 تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
1-6-1 هوش هیجانی
هوش هیجانی، یعنی داشتن مهارتهایی برای شناخت خود و آگاهی از افکار، عواطف، احساسات و پیوستگی رفتاری. هوشهیجانی به آن دسته از مهارتها اطلاق میشود که برای ارزیابی مجدد و هدایت بهکارمیبرید تا باعث تغییر ماهوی و تواناییهای شما برای تعالی، توسعه، هدایت و ایجاد احساس مثبت از زندگی شود (حسن زاده و ساداتی کیادهی، 1388، ص4).
هوشهیجانی نوع دیگری از هوش است .این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در زندگی است. توانایی اداره مطلوب خلقوخوی و وضع روانی و کنترل تنشهاست. عاملی است که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص ایجاد انگیزه و امید میکند. همحسی یعنی آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست. مهارتاجتماعی یعنی خوب تا کردن با مردم و کنترل هیجانهای خویشتن در رابطه با دیگران و توانایی تشویق و هدایت آنان است.
گلمن در کتاب هوشهیجانی خود به نقل از سالووی، توصیف مبنایی خود از هوش هیجانی را دربارهی استعدادهای فردی در پنج توانایی اصلی تشریح مینماید:
1. شناخت عواطف شخصی: خودآگاهی، تشخیص هر احساسی به همانگونه که بروز مینماید. توانایی نظارت بر احساسات در هر لحظه برای بهدستآوردن بینش روانشناختی و ادراک خویشتن. ناتوانی در تشخیص احساسات راستین، ما را سردرگم میکند. افرادی که در مورد احساسات خود اطمینان و قطعیت دارند، بهتر میتوانند زندگی خود را هدایت کنند.
2. بهکارگیری درست هیجان ها: قدرت تنظیم احساسات خود، توانایی است که بر حس خودآگاهی متکی میباشد. افرادی که از لحاظ این توانایی ضعف دارند، دایماٌ با احساس ناامیدی و افسردگی دست به گریبان هستند، در حالیکه افراد با مهارت بالا در این زمینه، با سرعت بیشتری قادرند ناملایمات را پشتسر بگذارند.
3. بر انگیختن خود: افراد دارای این مهارت در هر کاری که بهعهده میگیرند، بسیار مولد و اثربخش خواهند بود. برای عطف توجه، برانگیختن شخصی، تسلط به نفس خود و برای خلاق بودن لازم است سکان رهبری هیجانها را در دست گرفت. توانایی دستیابی به مرحله غرق شدن در کار، انجام فعالیتهای چشمگیر را میسر میگرداند.
4. شناخت عواطف دیگران: همدلی، توانایی دیگری که بر خودآگاهی عاطفی متکی است، اساس مهارت مردم است. کسانی که از همدلی بالایی برخوردارند، به علایم اجتماعی ظریفی که نشاندهنده نیازها یا خواستههای دیگران است، توجه بیشتری نشان میدهند. این توان، آنها را در حرفههای تدریس، مدیریت و فروش، که مستلزم مراقبت و توجه به دیگران است، موفق میسازد.
5. حفظ ارتباطها: بخش عمدهای از هنر برقراری ارتباط، مهارت کنترل عواطف در دیگران است. این موارد تواناییهایی هستندکه محبوبیت، رهبری و اثربخشی بینفردی را تقویت میکنند.این افراد در هر آنچه که به کنش متقابل آرام با دیگران باز میگردد، بهخوبی عمل میکنند؛ آنان ستارههای اجتماعی هستند (حسنزاده و ساداتیکیادهی، 1388، ص5).
یکی دیگر از نظریهپردازان هوش هیجانی، بار- آن است. بار-آن هوشهیجانی را به اینصورت تعریف
میکند:« یک دسته از مهارتها، استعدادها و تواناییهای غیرشناختی که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی، افزایش میدهد» (حسن زاده وساداتی کیادهی، 1388، ص7).
مولفههای اصلی هوشهیجانی و عوامل تشکیل دهنده آنها عبارتند از:
الف) مولفههای درون فردی: تواناییهای شخص را در آگاهی از هیجانها و کنترل آنها مشخص میکند.
1. خودآگاهی هیجانی: میزان آگاهی فرد از احساسات خویش و درک و فهم این احساسات را بررسی
میکند.
2. جرأتمندی: ابراز احساسات، باورها، افکار، دفاعمنطقی و مطلوب از حق وحقوق خویشتن را مورد بررسی قرار میدهد.
3. حرمت نفس: توانایی خودآگاهی و درک پذیرش خویش و احترام به خود را بررسی میکند.
4. خودشکوفایی: توانایی تشخیص استعدادهای ذاتی و استعداد انجام کارهایی که شخص میتواند و
میخواهد و از انجام آنها لذت میبرد، بررسی میکند.
5. استقلال عمل: توانایی خودرهبری، خویشتنداری فکری و عملی و رهایی از وابستگیهای هیجانی را بررسی میکند.
ب) قابلیت سازگاری: انعطافپذیری، حل مسئله و واقعگرایی شخص را مورد بررسی قرار میدهد.
1. آزمون واقعیت: توانایی ارزیابی رابطه بین تجربهی عاطفی و غیبتهای موجود را بررسی میکند.
2. انعطافپذیری: توانایی همسازی با هیجانها، افکار و رفتارهای فرد را در شرایط، موقعیتها و متغیرهای مختلف بررسی میکند.
3. حل مسأله: توانایی تشخیص و تعریف مشکلات، خلق راهحلهای مؤثر را مورد مطالعه قرار میدهد.
ج) مولفههای خلقکلی: نشاط و خوشبینی فرد را مورد بررسی قرار میدهد:
1. خوشبینی: توانایی توجه به جنبههای روشنتر زندگی و حفظ نگرش مثبت را حتی هنگام وجود احساسات منفی و ناخوشایند، مورد بررسی قرار میدهد.
2. نشاط: توانایی احساس رضایت از زندگی، احساس رضایت از خود دیگران، سرزندگی و ابراز احساسات مثبت را بررسی میکند.
د) مولفههای میانفردی: تواناییهای شخص را برای سازگاری با دیگران و مهارتهای اجتماعی بررسی میکند:
1. هم حسی: توانایی آگاهی از احساسات دیگران و تحسین آن احساسات را بررسی میکند.
2. مسئولیت اجتماعی: توانایی فرد را در معرفی خود بهعنوان عضوی مفید، سازنده و دارای حس همکاری در گروه اجتماعی خویش مورد بررسی قرار میدهد.
3. روابط بینفردی: توانایی ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش متقابل را که نزدیکی عاطفی، صمیمیت، دادوستد مهرآمیز از ویژگیهای آن است، بررسی میکند.
ه) مولفههای کنترل تنشها: توانایی تحمل استرس و کنترل تکانهها را بررسی میکند:
1. تحمل استرسها: توانایی عمل فرد را در برابر رویدادهای ناخوشایند و شرایط استرسزا و هیجانهای شدید بررسی میکند.
2. کنترل تکانهها: توانایی مقاومت فرد را در برابر نقشها یا وسوسهی کنترل هیجانهای خویش بررسی میکند (مقنی زاده، 1382، ص3)
1-6-2 رضایت شغلی
رضایتشغلی نتیجه ادراک کارکنان است که محتوا و زمینه شغل، آن چیزی است که برای کارمند ارزشمند است، فراهم میکند. رضایت شغلی یک حالت احساسی مثبت یا مطبوع است که پیامد ارزیابی شغلی یا تجربه فرد است.این حالت احساسی مثبت، کمک زیادی به سلامتفیزیکی و روانی افراد میکند. از نظر سازمانی، سطح بالای رضایتشغلی منعکسکنندهی جو سازمانی بسیار مطلوب است که منجر به جذب و بقا کارکنان میشود( مقیمی،1377، صص385-384).
رضایت شغلی از 5 حوزه متفاوت تشکیل شده است که عبارتند از : ماهیت کار، سرپرستی، فرصتهای ترفیع، همکاران، درآمد. توصیف مختصری از هر کدام در زیر آمده است:
ماهیت کار: میزان رضایت هر کارکن را از شغلش نشان میدهد و از جنبههای متفاوت شغل نظیر: تنوع وظایف، نوع کار، غنا و پیچیدگی شغل و حوزه کاری تشکیل شده است.
سرپرستی: میزان رضایت هر کارکن را از سرپرستشان نشان میدهد. نوعا اگر سرپرستان کارکن محور باشند، یعنی اگر به کارکنانشان علاقمند باشند و به آنها گوش فرا دهند، کارکنان بیشتر از آنها راضی هستند.
فرصتهای ترفیع: این مولفه احساسی را که فرد در رابطه با فرآیندهای دنبال شده در دادن ترفیع توسط سازمان دارد را نشان میدهد. عواملی که موجب خشنودی از ترفیعات میشوند عبارتند از: فراوانی ترفیعات، مطلوبیت ترفیعات.
همکاران: این مولفه خشنودی و روابطی را که کارکن با همکارانش دارد را نشان میدهد.
درآمد: احساسی را که فرد در رابطه با دستمزدش دارد و احساسی را که فرد در رابطه با تفاوت بین پرداخت واقعی و آنچه فرد اعتقاد دارد باید به او پرداخت شود را نشان میدهد. این حوزه از عوامل متعددی تاثیر میپذیرد مثل: دستمزدی که به سایر کارکنان با شغلی مشابه پرداخت میشود، وضعیت اقتصادی کارکن، دستمزدی که فرد در شغل سابقش دریافت میکرده است و اقتصاد.
مردم علاوه بر احتیاجهای فیزیولوژیک، دارای یک عده نیازهای اجتماعی نیز هستند که ارضای آنها گاهی به اندازه ارضای احتیاجات فیزیولوژیک اهمیت دارد این نیازها عبارتند از:
1. پول: هرکارگر یا کارمند باید در مقابل کاری که انجام میدهد پول دریافت کند و میزان آن باید در حدودی باشد که هر کس آنکار را انجام بدهد، دریافت خواهد کرد. ولی هرگز نباید این پول، شخصیت او را پایین آورد. زیرا پول با اینکه از عوامل اساسی زندگی بهشمار میرود اما شخصیت کارمند مهمتر و با ارزشتر از پولی است که به او پرداخت میشود.
2. امنیت: امنیت شغلی یعنی اینکه شخص بداند کاری که در دست دارد سالها ادامه خواهد داد. همچنین کارکنان نیازمندند که کار سالم انجام بدهند. امنیت شغلی، گاهی از عامل پول هم مهمتر است زیرا شخص علاقمند است کارش دایمی باشد؛ هر چند مزدی که میگیرد چندان زیاد نیست. همچنین احتیاج به امنیت شغلی است که بعضی از مردم را بهسوی کارهای دولتی و دست کشیدن از کار آزاد وادار میکند.
3. شرایط مساعد کار: مردم دوست دارند در یک محیط تمیز و آراسته کار کنند. هرقدر محیط کار جالب و خوشایند باشد بازده کار بیشتر خواهد شد.
4. فرصت پیشرفت: عامل مؤثر دیکر در رضایت شغلی این است که هر کارمند یا کارگر اطمینان داشته باشد که فرصت پیشرفت برایش وجود دارد و او می تواند با ایجاد شرایط لازم و روشن در خود را از قبیل مهارت بیشتر و ... به درجات بالا ارتقاء یابد و از حقوق و پاداش زیاد بهره مند باشد.
5. روابط شخصی: مردم علاقمندند با افرادی کار کنند که در میان شان محبت متقابل حکم فرماست هر کارگر یا کارمند علاقمند است که همکارانش دوستان مهربان او باشند و نیز مورد محبت مدیرش قرار گیرد و همواره نظر او را درباره خود بداند. همچنین، مدیر به پیشرفت کارمند یا کارش توجه کند وقتی این توجه خود را به او بگوید.
6. هماهنگی با استعداد شخص: شخص وقتی از کارش لذت خواهد برد و راضی خواهد شد که با استعدادهای بدنی و عقلی وی متناسب باشد. در صورتیکه کار از لحاظ استعداد ذهنی لازم در حد افراد عادی باشد، اگر شخص هوشمند یا تیزهوش را به آن کار بگمارند به زودی احساس ملامت و خستگی و سرانجام نفرت خواهد کرد و شخصی که از لحاظ سطح هوش در درجات پایین است نیز نخواهد توانست از عهده آن کار برآید و از رضایت شغلی لازم محروم خواهد شد.
7. هماهنگی با رغبت: فرد از انجام کاری که دوست دارد، لذت میبرد و موفقیت بیشتری بهدست
میآورد. البته ممکن است شخص ابتدا کاری را که مورد علاقهاش نیست به ناچار برعهده بگیرد ولی بهتدریج در اثر کسب مهارت و احساس موفقیت، احتمال زیاد هست که نسبت به آن شغل رغبت پیدا کند.
8. مهارت: مهارت در یک حرفه نیز در تأمین رضایت شغلی بسیار مؤثر است و اگر گروهی از معلمان از شغل معلمی ناراضی هستند غالباً به علت ضعف مهارت ایشان است زیرا چنانکه باید و شاید با متون و روشهای خاص این شغل آشنا نشدهاند.
9. خستگی: همه مردم مدتی بعد از انجام کار احساس خستگی میکنند و این خستگی بر بازده شخص اثر میگذارد. از اینرو باید در هر کاری مسأله خستگی و تأثیرات آن را در شخص و کارش درنظر گرفت علاوه بر اینها شرایط و خصایص محیط کار و وسایل آن نیز در فردی که آنکار را انجام میدهد مؤثرند. مثلاً روشنایی زیاد یا ضعیف نور باعث خستگی شخص میشود. اتاق یا ساختمان کثیف نیز نفرت کارمند را برمیانگیزد و بازده کارش را کاهش میدهد. سروصدا نیز بهخصوص برای کارهای فکری مضرند و علاوه بر افزایش خستگی اثر بسیار نامطلوبی در فعالیتهای ذهنی و بازده آنها میگذارند (شعاری نژاد، 1370، ص ص 756-755).
1-6-3 تعهد سازمانی
تعهد از نظر لغوی عبارت است از بهعهده گرفتن، نگاه داشتن، عهد و پیمان بستن و در اصطلاح عبارت است :
1. عمل متعهد شدن به یک مسئولیت یا یک باور
2. عمل ارجاع یا اشاره به یک موضوع
3. تقبل یا عهدهدار شدن انجام کاری در آینده (صادقی فر، 1386، ص37).
تعهد سازمانی به میزان علاقه افراد به سازمان و شناخت آنها نسبت به آن برمیگردد که باعث میشود
آنجا را ترک نکنند (گرینبرگ[12] و بارون[13]، 1995، ص 181).
لیمن پورتر[14](1974) و همکاران وی تعهد سازمانی را همسانسازی و پیوند به آن تعریف می کنند که از سه عامل زیر تشکیل می شود:
1. قبول دانستن سازمان و پذیرفتن اهداف آن
2. آمادگی برای بذل کوشش قابل توجیه بیشتر
3. علاقهمندی به حفظ عضویت در سازمان.
مدل سه بخشی تعهدسازمانی عبارتند از:
1. تعهد عاطفی: شامل وابستگی عاطفی کارکنان به تعیین هویت با سازمان و درگیر شدن در فعالیتهای سازمانی است.
2. تعهد تکلیفی یا هنجاری: شامل تعهدی است که مبتنی بر ارزش نهادن به سازمان است و کارمند در زندگی سهیم میشود.
3. تعهد مستمر: شامل احساسات افراد مبتنی بر ضرورت ماندن در سازمان است. (مقیمی،1377، ص 38).
هرسی و بلانچارد[15] (1989) در تحقیقات خود اظهار میدارند که مدیران اثربخش در مجموعهای مرکب از تعهدات زیر اتفاقنظر دارند:
1. تعهد نسبت به ارباب رجوع؛ یک مدیر یا کارمند موفق میتواند تعهد درکار خود را از طریق خدمتکردن به ارباب رجوع و اهمیت قائل شدن برای او نشان دهد.
2. تعهد نسبت به سازمان؛ مدیران یا کارکنان موثر، به سازمانشان افتخار کرده و این افتخار را در رفتار خودشان متجلی میسازند. این مدیران یا کارکنان، تعهد خود را بهگونههای متفاوتی انجام میدهند
1- Scott
2- Zhaf
Schuler-1
Jackson-2
1- Jenkins
2-Cropanzano
1- Salovey
2- Emotional intelligence
3-Bar-On
1- Salovey
2- Emotional intelligence
Greenberg-1
Baron-2
3- Lyman w.porter
1- Hersey & Blanchard
Abstract
The aim of this research has been to study the relationship between emotional intelligence and Esfahan municipality personnel’s organizational commitment and job satisfaction. Statistical society included opinions of 254 official personnel of organization. Gathered data through inquiries analyzed by "SPSS18" software. The study results show that Esfahan municipality personnel's organizational commitment and job satisfaction remarkably affected by emotional intelligence. Besides, there is a positive and significant relationship between emotional intelligence and job satisfaction. Moreover, the relationship between emotional intelligence and organizational commitment approved. Data analyzes declare that there is significant relationship between emotional intelligence and personnel's emotional commitment, continued commitment and normative commitment. On the other hand, emotional intelligence has a positive significant relationship with satisfaction of job, satisfaction of supervising style, satisfaction of co-workers, satisfaction of job promotion opportunities and satisfaction of income.
Key words: emotional intelligence, job satisfaction, human resource management, Esfahan municipality Personnel.