پایان نامه
برای دریافت درجه کارشناسی ارشد
مدیریت مناطق خشک و بیابانی
به نام خدا
1-1 مقدمه :
کشور ایران بر روی کمربند خشک جغرافیایی جهان واقع گردیده،بطوریکه بخش قابل توجهی از مساحت کشور را کویرها و اراضی بیابانی در بر میگیرند.
وجود محدودیتهای اقلیمی و ادافیکی، ساختارهای اکولوژیکی را در این مناطق بسیار آسیبپذیر نموده بنحوی که هرگونه فشار ناشی از تحولات نامتعارف طبیعی و یا فعالیتهای غیراصولی انسانی در این زیست بومها،تخریب سرزمین وبروز پدیده بیابانزائی را به دنبال خواهد داشت.
پدیده بیابانزائی در کشور ما همواره بعنوان یکی از مهم ترین چالشهای زیست محیطی مطرح بود،که در سالهای اخیر اثر عواملی مانند، افزایش جمعیت، توسعه صنایع،استفاده بی رویه از منابع آب و زمین، توسعه غیراصولی اراضی کشاورزی،آلودگیهای مختلف زیست محیطی وبروز تغییرات نامتعارف اقلیمی این پدیده را تشدید نموده است.
پیامدهای بیابانزائی از قبیل شورشدن آب و خاک، جاری شدن سیلابها،فرسایش شدید وهجوم ماسههای روان،موانعی جدی را در مسیر دستیابی به اهداف توسعه پایدار ایجاد مینمایند.
بنابراین اجرای طرحها وپروژه های بیابانزدائی در سطوحی گسترده به منظور مهار بیابانزائی و احیاء واصلاح اراضی تخریب یافته در برنامهریزیهای توسعه امری اجتناب ناپذیر بوده،که به لطف خداوند و تلاش کارشناسان و دست اندرکاران این بخش، در چهار دهه گذشته اقدامات ارزندهای پیرامون این مسئله در کشور ما صورت گرفته است.اما با توجه به گستردگی پهنههای بیابانی،رشد فزاینده بیابانزائی و وجود محدودیتهای اجرائی،هنوز نیاز به فعالیتهای زیادی در این زمینه میباشد .
با وجود قدمت چهلساله فعالیتهای بیابانزدائی، تا کنون مطالعات اندکی در زمینه چگونگی ومیزان اثر این اقدامات برپارامترهای اقتصادی، اجتماعیوزیست محیطی صورت گرفته که درسالهای اخیرنظربرخی ازمحققین وپژوهشگران این بخش رابه خودمعطوف نمودهاست. بر اساس بررسی بهعمل آمده در تحقیقاتی که تا کنون در این زمینه صورت گرفته بیشتر به تحلیلهای توصیفی و محتوایی از موضوع پرداخته شده وکمتر از روشهای آماری به منظور تحلیل وتشریح کمی این اثرات استفاده گردیده است.
از آنجائیکه بخش کشاورزی از مهمترین ارکان اقتصادی در هر منطقه به شمار میرود و مستقیماً وابسته به منابع آب و خاک بوده وهرگونه تغییر در این منابع تأثیری ملموس ومشهود بر فعالیت این بخش میگذارد. بنابراین بررسی اثر فعالیتهای بیابانزدائی بربخش کشاورزی از قابلیت بیشتری نسبت به سایر بخش های تأثیرپذیر، برخوردار میباشد.
در مطالعه حاضر با توجه به نیازی که در این زمینه احساس می شد،سعی گردیده با استناد به روشهای آماری در مطالعات اجتماعی و اقتصادی، تحلیل کمی وجامعی و از تأثیر اقدامات بیابانزدائی بر توسعه کشاورزی ارائه شود.
لازم به ذکر است در این تحقیق به منظور شفافیت شاخصها، منطقهای جهت مطالعه انتخاب شده که در آن معیشت غالب مردم از طریق کشاورزی ودامداری تأمین میشود.
امید است ارائه نتایج این تحقیق بتواند کارشناسان ودست اندرکاران امر را تا حدودی در ارزیابی صحیح از دستاوردهای گذشته وبرنامه ریزی اصولی در زمینه اقدامات آینده یاری نماید .
1-اهداف تحقیق :
از مهمترین اهداف این تحقیق می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1-2-1- بررسی امکان ارزیابی کمی تأثیر فعالیتهای بیابان زدائی بر ابعاداجتماعی – اقتصادی وزیست محیطی منطقه مورد مطالعه و ارائه الگویی مناسب در این زمینه 1-2-2-توجیه فنی واقتصادی دستاوردهای چندین ساله بیابانزدائی در منطقه و استفاده از نتایج آن در سطوح بالاتر 1-2-3- معرفی نقش اقدامات بیابانزدائی و اثرات آن در بسترسازی توسعه پایدار 1-2-4- استفاده از نتایج تحقیق در برنامه ریزی های کشاورزی و منابع طبیعی در منطقه با توجه به تعیین اندازه تأثیر فعالیتهای بیابانزدائی بر عوامل اثرگذار در توسعه کشاورزی به تفکیک هر عامل
1-اجرای پروژه های بیابانزدایی بستر لازم را جهت توسعه فعالیتهای کشاورزی مهیا میکند.
2-انجام فعالیتهای بیابانزدایی با ایجاد امنیت زیستمحیطی و احیاء منابع آب و خاک در مناطق بیابانی، نقش معنیداری در توسعه کشاورزی ایفا مینمایند.
تعاریف متعددی از دیدگاههای مختلف در خصوص بیابان ارائه گردیده، اما به استناد آخرین تعاریف اکولوژیکی ارائه شده توسط یونپ[1]در سال 1977، بیابان به اکوسیستمهای زوال یافتهای اتلاق می شود که استعداد تولید طبیعی گیاهی (بیوماس ) در آنها کاهش یافته ویا به کلی از بین رفته است. واین مهم نه تنها به عوامل اقلیمی، بلکه به عوامل دیگر محیطی از جمله ساختارهای زمینشناسی ، توپوگرافی،کیفیت منابع آب وخاک و خاصه دخالت های تخریبی انسان در محیط بستگی دارد. ]6[.
بر همین اساس بیابانها را با دو دسته کلی تقسیم میکنند :
الف) بیابانهای طبیعی با منشأ محیطی,که عمدتاً در مناطق خشک و فراخشک جهان دیده می شوند و دارای چشم اندازهای طبیعی لخت و فاقد پوشش گیاهی از جمله سطوح کویری، تپههای ماسهای و سطوح سنگفرش میباشند.
ب) بیابانهای جدید با منشأ انسانی که علاوه بر مناطق خشک و فراخشک در سایر نواحی اقلیمی نیز قابل مشاهده میباشند ]6[.
1-4-2- بیابانزائی :
برای پدیده بیابانزایی تعاریف مختلفی ارائه شده است که ناشی از نگاه متفاوت صاحب نظران به این پدیده از جنبه های مختلف اقلیمی، اکولوژیکی، جغرافیایی و ... میباشد.
اما بر اساس جدیدترین تعریف ارائه شده توسط یونپ در سال 1990، بیابانزائی عبارت است از تخریب اراضی در مناطق خشک، نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب به سبب اثرات گوناگون ناشی از اعمالمخرب عامل انسانی]5[.
از تعریف فوق چنین استنباط می شود که بیابانزائی صرفاً به عنوان یک فرآیند انسانی در نظر گرفته شده که نقطه مقابل عوامل طبیعی است. این تعریف در سال 1992 در همایش محیط زیست وتوسعه ملل متحد (دستور کار 21) که در کشور برزیل برگزار گردید، به شرح زیر اصلاح شد.
بیابانزائی به معنی تخریب سرزمین در مناطق خشک، نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب ناشی از عوامل مختلف از جمله تغییرات آب و هوا و فعالیتهای انسانی میباشد ]5[.
لازم به ذکر است بیابانزائی بعد از دو چالش تغییر اقلیم و کمبود آب شیرین به عنوان سومین چالش مهم جامعه جهانی در قرن 21 مطرح میباشد.
بیابانزدائی به معنای زدودن و از بین بردن بیوم بیابان نیست، که این بیوم همانند سایر بیومهای طبیعی، حاصل فرآیندهای پیچیده اکولوژیکی بوده و جلوهای ویژه از طبیعت می باشد. در واقع آنچه که مورد نظر واژه بیابانزدائی است در مرحلهی اول جلوگیری از بیابانی شدن زمینهایی است که در اثر اعمال مخرب انسان در معرض بیابانی شدن قرار دارند و در مرحلهی بعدی اصلاح و احیاء اراضی تخریب شدهای است که آثار سوء آن شرایط زیست را برای ساکنین این مناطق سخت و در برخی مواقع ناممکن نموده است.
در خصوص پیشگیری و کنترل بیابانزائی، اساسیترین راهکار، برنامه ریزی و مدیریت صحیح در جهت استفاده بهینه از منابع آب و خاک می باشد. اما درخصوص اصلاح و احیاء اراضی تخریب شده روشهای متفاوتی وجود داشته که به شدت، کیفیت،دامنه تخریب و حتی شرایط اقتصادی و اجتماعی منطقه بستگی دارد. از مهمترین این روشها می توان به موارد زیر اشاره نمود :
الف)نهالکاری :
در این روش به منظور بازسازی و احیاء اراضی تخریب یافته با استفاده از گونههای سازگار و مناسب اقدام به کاشت نهال در عرصه میگردد.
انجام عملیات مراقبت و آبیاری، حداقل در یک دوره سه ساله جهت پروژه نهالکاری ضروری میباشد.
ب) بذرکاری :
این روش جهت مناطقی مورد استفاده قرار میگیرد که میزان بارندگی از حداقل 100 میلی متر کمتر، زمانکاشت، انتخابگونه وشیوهی اجرا در موفقیت این پروژه بسیار مهم و اثر گذار میباشد.
ج) مالچ پاشی :
در مناطقی که شدت فعالیت تپههای ماسهای به قدری است که امکان استقرار بذر یا نهال در آنها مقدور نمیباشد. به منظور تثبیت موقت عرصه، اقدام به پاشیدن مالچ نفتی برروی تپههای ماسهای مینمایند. انجام این پروژه به دلیل هزینههای سنگین حمل مالچ از محل پالایشگاه به مناطق اجرایی و هم چنین فرآوری و آمادهسازی آن، جز در موارد خاص،مقرون به صرفه نمیباشد.
د)تله رسوب گیر :
یکی از روشهای بیومکانیک در کاهش و کنترل فرسایش بادی، استفاده از تلههای رسوبگیر می باشد. در این روش کانالهایی عمود بر جهت باد احداث میگردد که ابعاد و فواصل آنها با توجه به شدت و کیفیت فرسایش محاسبه و تعیین میشود. معمولاً پس از انباشت ماسه در داخل کانالهای احداثی اقدام به کشت نهال با گونههای سازگار و مناسب در آنها میگردد.
ه) مدیریت و کنترل هرز آب :
این روش که به اشکال مختلف و با در نظر گرفتن شرایط اقلیمی و اکولوژیکی در مناطق خاصی قابل اجرا میباشد، با جلوگیری از هدر رفت آب، کاهش اثر فرآیند فرسایش آبی و توسعه و تقویت پوششگیاهی، میتواند در احیاء و بازسازی عرصههای بیابانی نقش موثری را ایفا نماید. از شاخصترین شیوههای اجرائی جهت مدیریت و کنترل هرزآب در مناطق بیابانی میتوان احداث هلالیهای آبگیر، کنتور فارو، پیتینگ، پخش سیلاب، گوراب و بانکت را نام برد.
و) بادشکن :
بادشکن که به منظور کاهش یا متوقف نمودن سرعت و شدت بادهای فرساینده در مناطق بحرانی احداث میگردد، به دو صورت قابل اجرا میباشد.
الف) بادشکن زنده :
این روش با کشت نهال گونههای سازگار و مقاوم در ردیفهای عمود بر جهت باد انجام میگردد.
تراکم درختان، فاصله ردیف و طرح کشت با توجه به خصوصیات بادهای منطقه تعیین ومحاسبه میگردد.
ب) بادشکن غیرزنده :
این روش در مناطقی استفاده می شود که امکان استقرار پوششگیاهی در کوتاه مدت میسر نمیباشد. در این شیوه از مصالحی مانند نی، حصیر و سرشاخه درختان جهت ایجاد بادشکن استفاده می شود]5[.
1-4-4- توسعه کشاورزی :
توسعه کشاورزی فرآیندی پویا و پایدار برای افزایش محصولات کشاورزی و تغییرات بهینه درجهت زندگی کشاورزان است.
رشد و توسعه پایدار کشاورزی یکی از شاخصترین و مهمترین اهداف در بالندگی اقتصادی هر کشور میباشد که تحقق آن از طریق تحولات بنیادی همه جانبه در ساختار کشاورزی، مدیریت وبهرهبرداری مطلوب از منابع و امکانات، سازماندهی وهدایت سنجیده فعالیتها در چهارچوب برنامهریزی علمی و منطقی امکانپذیر خواهد بود. به همین دلیل بخش کشاورزی در کلیه برنامههای توسعه کشور از اولویت ویژهای برخوردار میباشد]15[.
بر اساس تعریف کمیسیون جهانی محیطزیست و توسعه، توسعه پایدار عبارت است از، مدیریت و نگهداری منابع طبیعی وجهت بخشی تحولات و ساختار اداری، به طوریکه تأمین مداوم نیازهای بشری و رضایتمندی نسل حاضر و نسلهای آینده را تضمین کند. چنین توسعه پایداری (در بخشهای کشاورزی، جنگلداری و شیلات ) با حفاظت زمین، آب و ذخائر ژنتیکیگیاهی و جانوری همراه است، تخریب زیست محیطی به همراه ندارد، از فنآوری مناسب استفاده میکند، از نظر اقتصادی بالنده و پایدار و از نظر اجتماعی قابل قبول است.
از مهمترین راهبردهای کاربردی جهت دستیابی به توسعه پایدار در بخش کشاورزی می توان به موارد زیر اشاره نمود :
افزایش بهرره وری عوامل و منابع تولید در بخش کشاورزی با تأکید بر تجهیز و توسعه منابع انسانی
حفاظت از منابع خاک، احیاء اراضی مخروبه کشاورزی و سازماندهی زمین
بهبود و اصلاح نظام بهره برداری در بخش کشاورزی
دستیابی به خودکفایی در تولید محصولات اساسی کشاورزی به منظور تأمین امنیت غذایی کشور
افزایش درآمد و توان اقتصادی تولیدکنندگان بخش کشاورزی
حفظ، احیاء و بهرهبرداری بهینه از منابعآب در بخش کشاورزی به منظور پایداری تولیدات کشاورزی و توسعه پایدار مناطق روستایی
مدیریت و مبارزه تلفیقی با آفات و بیماریهای گیاهی
حفاظت و بهرهبرداری پایدار از منابع ژنتیک گیاهی و جانوری برای کشاورزی پایدار
افزایش توان تولید بیولوژیک خاک و ارتقاء تنوع زیستی در عرصه های کشاورزی ]16[.
فصل دوم
سوابق تحقیق
2-1-سوابق تحقیق در جهان :
به دنبال خشکسالی و قحطی شدید وگسترده در آفریقا در اواخر دهه 1960 و اوائل دهه 1970 موضوع بیابانزائی به عنوان یکی از معضلات جهانی مطرح گردید. با طرح موضوع توسط برخی از کشورها به ویژه کشورهای آفریقایی در مجمع عمومی سازمان ملل در ماه می 1974(اردیبهشت 1353) سازمان مذکور قطعنامه 1878 را به تصویب رساند که در آن از جامعه جهانی خواسته شده بود تا به موضوع توجه ویژهای مبذول داشته و اقدامات موثری را انجام دهند.
UNEP بلافاصله اقدامات وسیعی را در چهار قاره آسیا – آفریقا – آمریکای لاتین و اروپا شامل تهیه طرح و اجرای برنامههای کنترل بیابانزائی و طرحهای حفاظت آب و خاک با کمک کشورهای پیشرفته آغاز نمود.
در سال 1977 سازمان ملل متحد اولین اجلاس ویژه بیابانزدائی را در نایروبی پایتخت کشور کنیا برگزار نمود. در این کنفرانس طرحی تحت عنوان PACD[2] به تصویب رسید و مسئولیت پیگیری و اجرای آن به UNEP واگذار گردید.
ارزیابی اقدامات انجام شده در سال 1991 نشان داد که این اقدامات متناسب با نیازهای جامعه جهانی ودرخور و شایسته روند بیابانزائی و اثرات و عواقب آن برروی مردمی که دچار آن هستند نبوده،به ویژه آنکه اکثریت مردمی که از پی آمدهای بیابانزائی رنج می برند در کشورهای جهان سوم و توسعه نیافته زندگی می کنند.
لذا موضوع در سال 1992 در کنفرانس سران در ریودوژانیرو، تحت عنوان کنفرانس سازمان ملل برای محیط زیست وتوسعه بصورت جدی مطرح گردید. در قطعنامه این کنفرانس بنام دستور کار 21 که در واقع دستور کار جامعه جهانی برای قرن بیست ویکم است. فصل دوازدهم به بیابانزدایی اختصاص یافته است. در این فصل از سازمان ملل متحد خواسته شده تا با موضوع بیابانزائی و خشکسالی به عنوان معضلی جهانی برخورد جدی به عمل آید ]5[.
موضوع بیابانزدائی در چهار دههی اخیر بطور خاص مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفته است. در این مدت مطالعات و تحقیقات قابل توجهی پیرامون شناخت و معرفی روشهای بیابانزدائی، قابلیتها، محدودیتها وتأثیر اجرای این فعالیتها بر ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی، هم چنین نقش و ارتباط این اقدامات با تحقق اهداف توسعه، توسط دانشمندان، صاحبنظران و کارشناسان امر صورت گرفته، که نتایج مطلوبی را هم به دنبال داشته است.
در تحقیق حاضر به منظور ارزیابی اثر فعالیت های بیابانزدائی برتوسعه کشاورزی از روشهای پیمایشی در تحقیقات اجتماعی و اقتصادی بهره گیری شده است. در بررسیهای انجام شده سوابقی از پژوهشهای صورت گرفته منطبق یا مشابه با روش این تحقیق در منابع معتبر موجود مشاهده نگردید. اما موضوعاتی مشابه با استفاده از روشهای دیگر مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته که نتایج قابل توجهی را در پی داشته است. در اینجا برخی از شاخصترین این پژوهشها را عنوان مینمائیم.
هالین ژائو[3]و همکاران(2006) تحقیقاتی را با عنوان اثرات بیابانزائی بر خصوصیات خاک و رشد محصول در کشتزارهای شمال چین انجام دادند.
این تحقیقات در مزارع آزمایشی گندم و در قالب طرحهای آماری کشاورزی انجام گردید. نتایج نشان داد که تخریب محیط خاک تحت تأثیر عوامل مختلف فرسایش، رشد و تولید محصول گندم را به شکل معنیداری کاهش می دهد.
نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل همبستگی نشان داد که رشد و تولید محصول با میزان ازت،PH ، رطوبت و مواد آلی خاک دارای همبستگی معنی داری بوده و تغییرات نامطلوب این عوامل تحت تأثیر فرآیند بیابانزائی، تأثیر قابل توجهی بر کاهش عملکرد محصول خواهد داشت. لذا اجرای فعالیت های بیابانزدائی از جمله احداث بادشکن، افزایش کودهای آلی، باقی گذاشتن کاه و کلش در مزارع و آبیاری بهاره میتواند در کنترل عوامل فرسایش و افزایش عملکرد محصول گندم در این مناطق نقش موثری داشته باشد ]12[.
یانگ ژونگ سو[4]و همکاران(2007)مطالعهای را تحت عنوان اثرات زیست محیطی بیابانزدائی و احیاء اراضی بیابانی بر اکوتون واحه بیابان، در یکی از نواحی خشک شمال غرب چین انجام دادند.
در این تحقیق فرآیند بیابانزائی در اطراف واحهها و آبادیها به عنوان یکی از موانع اصلی توسعه پایدار در دشتهای مناطق خشک شمال غرب چین مطرح گردیده است.
اجرای فعالیتهای بیابانزدائی با تثبیت شرایط اکولوژیک در این مناطق شرایط را برای فعالیتهای توسعه مهیا مینماید.
در مطالعهی فوق منطقهای مورد بررسی قرار گرفته که دارای سابقهی اجرای فعالیتهای بیابانزدائی از سال 1975 میباشد. از جمله تکنیکهای موفقی که در این منطقه استفاده گردیده میتوان به کاشت درختچههای بومی مقاوم در برابر خشکسالی، احداث شبکه های حصیری، تسطیح تپههای ماسهای و طراحی شبکههای آبیاری اشاره نمود. این فعالیت ها منجر به ایجاد یک پوشش جنگلی پایدار با رویکردی حفاظتی در منطقه گردیده است. بر اساس نتایج تحقیق بدلیل انجام فعالیتهای بیابانزدائی میزان ذرات سیلت و رس تا عمق 10 سانتیمتری سطح خاک از 6/2 درصد در مناطق احیاء نشده به 3/9 تا 3/37 درصد در مناطقی که فعالیت های بیابانزدائی اجرا شده، افزایش یافته است. کربن آلی خاک طی دوره 28 ساله اجرای فعالیتهای بیابانزدائی از 63/0 به 88/1 تا 7/9 گرم در کیلوگرم در منطقه مطالعه شده افزایش نشان میدهد]11[.
هم چنین در این منطقه خاک سطحی حامل مواد معدنی اٌرگانیک تا عمق 10(ده ) سانتیمتری در محدوده عرصه های جنگلی کاج که آبیاری گردیدهاند،توسعه یافته و حمل ماسه توسط طوفان نیز در طول این دوره 28 ساله به شکل معنیداری کاهش داشته است. در نهایت نتایج این تحقیق نشان میدهد اجرای فعالیتهای بیابانزدائی بر بهبود شرایط زیست محیطی و خصوصیات خاک بسیار اثرگذار و مثبت میباشد ]11[.
یولین لی[5] و همکارانش(2009) پژوهشی را با عنوان اثر بخشی میزان تثبیت ماسههای روان بر احیاء اراضی بیابانی در اراضی شنزار منطقه کرکین شمال چین انجام دادند .
در منطقه مورد مطالعه طوفان و هجوم شنهای روان در سنوات گذشته ضمن کاهش عملکرد محصولات کشاورزی،خسارات قابل توجهی را به پوشش مرتعی و اراضی کشاورزی منطقه وارد نموده است،با توجه به مشکلات موجود فعالیتهای قابل توجهی در زمینه تثبیت شنهایروان و احیاء مراتع بیابانی در این منطقه انجام گردیده است. نتایج بررسیها طی سالهای 1996 تا 2003 نشان داد که استفاده از شبکههای حصیری به منظور تثبیت تپههای ماسهای و کاشت نهال و بوته،در بهبود وضعیت شیمیایی و فیزیکی خاک و افزایش تنوع و تراکم پوششگیاهی نقش بسیار موثری داشته است. ضمناً تأثیر استفاده از شبکههای حصیری در این زمینه بیشتر بوده بدیهی است. کاهش فرسایش و بهبود شرایط زیست محیطی بر افزایش توسعه و عملکرد کشاورزی در منطقه تأثیر به سزائی داشته است ]13[.
پینارو[6]و همکاران(2009)نتایج تحقیقات خود را با عنوان بیابانزائی واثرات آن بر محیط وتولید کشاورزی در رومانی ارائه نمودند. با توجه به تعریف کنوانسیون بیابانزدائی، چنین استنباط میشود که پدیده مذکور مرحلهی پیشرفتهای از تخریب سرزمین بوده که در آن خاک به عنوان بستر توسعه و حیاط،تحت تأثیر عوامل مختلف طبیعی وفعالیتهای انسانی، از بین می رود. بر این اساس پدیده فوق طیف وسیعی از کشورهای جهان را در بر میگیرد. نتایج حاصل از سیستم اطلاعات بیابانزائی برای مدیترانه [7](DISMED) نشان می دهد که بخشهایی از جنوب و مرکز اروپا در زمینه بیابانزائی از حساسیت بالا یا بسیار بالا برخوردار میباشند.در این بین رومانی یکی از کشورهای متأثر از این پدیده میباشد. در این بررسی با استفاده از 3 شاخص کیفیت خاک، آب و هوا و پوشش گیاهی، شاخص حساسیت به بیابانزائی در 5 کلاسه مختلف تعیین وپهنه بندی گردیده است.در منطقه با حساسیت بالا شرایط زیستمحیطی و فعالیتهای کشاورزی به شدت تحت تأثیر این پدیده بوده و دورههای خشکسالی طولانی نیز این مسئله را تشدید میکند. در این تحقیق بر برنامههای فائو در خصوص مقابله با پدیده خشکی وخشکسالی،شامل مدیریت آب آبیاری، مدیریت خاک و کاربری صحیح اراضی در راستای کنترل وکاهش اثرات بیابانزائی و احیاء اراضی کشاورزی تأکید نموده است ]14[.
2-2- سوابق تحقیق در ایران :
با توجه به حدود 4 دهه سابقه فعالیتهای بیابانزدائی در کشور و بروز آثار این فعالیتها در ابعاد اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی و زیست محیطی، ارزیابی این اثرات در سال های اخیر توجه برخی از محققین وکارشناسان امر را به خود معطوف نموده است.
با این حال علی رغم اهمیت تحلیل اثرات فعالیتهای بیابانزدائی حداقل به منظور توجیه ادامه این فعالیتها در مناطق بیابانی که سطح گستردهای از اراضی کشور را در بر می گیرند، متأسفانه سوابق مطالعه و تحقیق در این زمینه زیاد نمیباشد که با عنایت به اهمیت موضوع لازم است توجه ویژه ای به این مبحث مبذول گردد. به هر حال ذیلاً به شرح سوابق موجود پرداخته می شود.
حسن احمدی و همکاران(1382) تحقیقاتی را با عنوان تأثیر عملیات بیابان زدائی بر توسعه اقتصادی و اجتماعی شهر کرمان انجام داده، در این تحقیق به منظور ارزیابی فعالیتهای 30ساله بیابانزدائی در این منطقه مدلی طراحی گردید. به طوریکه به منظور شناخت وضع موجود منابع پایه وساختار اجتماعی و اقتصادی، داده ها مورد بررسی قرار گرفت و عوامل تأثیرگذار بر پایداری منابع مشخص گردید و با ارزیابی وضعیت فنی پروژه و وضعیت اجتماعی و اقتصادی، داده ها مورد سنجش قرار گرفته و تلفیق و نتیجه گیری حاصل گردید. بر اساس نتایج به دست آمده، اجرای فعالیتهای بیابانزدائی دارای اثرات مثبت اقتصاد ی، اجتماعی و زیست محیطی به شرح زیر بوده است.
تثبیت و کنترل تپههای ماسهای و ترسیب جدید رسوبات و جلوگیری از گسترش آنها به مناطق مسکونی، زراعی و باغی
کاهش فرسایش و افزایش حاصلخیزی خاک
کاهش خسارت به محصولات زراعی و باغی و نهایتاً افزایش تولید
کاهش تصادفات و خطرات ناشی از غبارآلودگی هوا و کاهش دید رانندگان
جلوگیری از مهاجرت روستاییان به شهر به علت از دست دادن زمینهای زراعی و باغی
بهرهبرداری اقتصادی از جمله چرای دامها و استفاده از چوب درختان کشت شده در عرصههای تثبیت شده
جلوگیری از پرشدن انهار، قنوات وچاههای آب از رسوبات بادی
ایمن سازی مناطق صنعتی
[1]- UNEP
[2] - Plan of Action to combat Desertification
[3]- Ha-Lin Zhao
[4]- Yang Zhong su
[5]- Yolin li
[6]-pinaro
3-desertification information system meditrane