پایان نامه جهت دریافت مدرک کارشناسی ارشد
در رشته اقتصاد محیط زیست
شهریور 1389
چکیده:
در این تحقیق رابطه تولید ناخالص داخلی، شدت انرژی، جمعیت، نرخ شهر نشینی و میزان انتشار گاز Co2 در کشورهای عضو اوپک در فاصله سالهای 2004-1995 مورد بررسی قرار گرفت.
در این راستا با استفاده روش اقتصاد سنجی و داده های پانل به تخمین معادلاتی جهت بررسی رابطه تولید ناخالص داخلی، شدت انرژی، جمعیت، نرخ شهر نشینی وانتشار گاز Co2 پرداختیم.
نتایج این تحقیق و ضرایب متغیرهای مورد بررسی نشان داد که اثر افزایش تولید ناخالص داخلی و شدت انرژی بر میزان انتشار گاز Co2 مثبت و معنی دار است. نتایج نشان داد که افزایش جمعیت و نرخ شهر نشینی اثری مثبت بر میزان انتشار گاز Co2 دارد.
همچنین اثرات افزایش میزان انتشار گاز Co2، شدت انرژی، جمعیت و نرخ شهرنشینی بر تولید ناخالص داخلی بررسی و نتایج حاکی از آن شد تنها شدت انرژی با تولید ناخالص داخلی رابطه منفی داشته و رابطه سایر متغیرهای استفاده شده در مدل با تولید ناخالص داخلی مثبت می باشند. تمامی متغیرهای مورد بررسی به استثنای انتشار گاز Co2 به لحاظ آماری معنی دار بودند.
کلید واژه: شدت انرژی، تولید ناخالص داخلی، رشد اقتصادی، انتشار گاز Co2 ، نرخ شهرنشینی، توسعه پایدار، کشورهای عضو اوپک
فصل اول
کلیات
فصل اول
"کلیات"
مقدمه:
در حال حاضر، مساله انرژی و آثار اقتصادی آن برای کشورهای تولید کننده و مصرف کننده انرژی مانند کشورهای عضو اوپک[1] از جهات مختلف ابعاد گسترده تری به خود گرفته است. از یک سو نگرانی هایی در مورد کاهش ذخایر منابع انرژی فسیلی و افرایش شدید مصرف آنها در کشورهای جهان وجود دارد و از سوی دیگر آثار مخرب آلاینده های زیست محیطی ناشی از مصرف انرژی، به خصوص منابع هیدروکربوری، بر محیط زیست بیش از پیش نمایان شده است.
کشور ایران به عنوان یکی از کشورهای عضو اوپک مورد مطالعه و یک کشور روبه رشد و برخوردار از منابع انرژی غنی و گسترده و وجود مخازن بزرگ نفتی، معادن عظیم زیرزمینی و پتانسیل بلقوه انرژی از مصادیق الگوی رشد با فشار بر منابع طبیعی محسوب میشود. بنابراین، برنامه ریزی برای مصرف انرژی، اهمیت فراوان داشته و باید با دقت بسیار انجام گیرد .
از طرف دیگر یکی از عوارض مهم «برونزای» مصرف انرژی، تاثیر گذاری آن برانتشار آلاینده های زیست محیطی در یک کشور و منطقه میباشد. حجم انرژی مصرف شده و ترکیب انرژی های مصرفی، تاثیری قطعی بر روند ایجاد این آلاینده ها خواهد داشت. انتشار پیوسته گازهای ناشی از احتراق انواع مختلف انرژی و تجمع این گازها از عوامل اصلی تشدید اثرات گلخانه ای و افزایش میانگین دمای جهان می باشد. این گازها به ویژه Co2، o3، N2o، Nox از پیش ماده های تشکیل ازن (o3) هستند و Co بر غلظت متان در اتمسفر زمین تاثیر می گذارد، لذا این آلاینده ها نیز در زمره گازهای گلخانه ای به شمار می روند.
در حال حاضر شرایط اقتصادی دنیا به گونه ای است که حتی در پیشرقته ترین کشورها، تولید و انتشار گازهای گلخانه ای همچون Co2ادامه و افزایش می یابد. همان طور که می دانیم افزایش تولید ناخالص داخلی مهمترین عامل در تقاضای کل برای خدمات انرژی در ادبیات اقتصادی و به دنبال آن تولید آلودگی محسوب میشود. افزایش تولید ناخالص داخلی همچنین بر روی ترکیب مصرف سوخت و انرژی و بنابراین نوع ایجاد آلودگی موثر است. بر اساس پیش بینی آژانس بین المللی انرژی در سال 2008، افزایش تولید ناخالص داخلی در بسیاری از کشور های غیر عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه[2] در آینده اتفاق می افتد. بخصوص در آسیا و خاورمیانه و همچنین کشورهای عضو اوپک دلیل اصلی افزایش تقاضای انرژی در سال های اخیر افزایش تولید ناخالص داخلی آنها بوده و خواهد بود. در این راستا با توجه به ارتباط نزدیک بین تولید ناخالص داخلی و مصرف انرژی از نسبت آنها که معرف واژه شدت انرژی[3] است استفاده می نماییم و به بررسی رابطه بین آن و تولید ناخالص داخلی و انتشار گازCo2 در کشورهای عضو اوپک می پردازیم.
1-1)بیان مساله:
اهمیت انرژی در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های اقتصادی کشور های جهان در طول زمان دچار تغییر و تحول شده است. تا قبل از دهه 1970، برداشت عمومی این بود که منابع انرژی فراوان است و در نتیجه نگرانی خاصی نسبت به تداوم عرضه و آثار آن در زندگی اقتصادی وجود نداشت. پس از افزایش شدید قیمت نفت در سال 1973و تحولات بعد از آن که قیمت های نفت را هم چنان بالاتر برد، نگرانی شدیدی بخصوص در میان سیاستگذاران و برنامه ریزان کشورهای مصرف کننده عمده انرژی ایجاد شد و بحث اقتصاد انرژی به سرعت جای خود را در محافل علمی و اجرایی باز کرد.
امروزه انرژی نقش اساسی در توسعه هر کشوری دارد. انرژی نه تنها مهمترین ورودی بخش تولید صنعتی یعنی بخش صنعت، پتروشیمی، نیروگاه ها و مانند اینها محسوب می شود، بلکه در بخش غیر تولیدی نظیر بخش مسکن نیز کالایی ضروری می باشد.
بازار داخلی ایران علی رغم برخوردار بودن از ذخایر غنی نفت و گاز، با تقاضای فزاینده ای برای حامل های انرژی مواجه می باشد. حاملهای انرژی نقش حیاتی در سبد انرژی مصرفی کشور دارند و از عوامل اصلی رشد و توسعه اقتصادی محسوب می شوند. در نتیجه مدیریت مناسب انرژی در هر دو طرف عرضه و تقاضا در بلند مدت، ضروری و حیاتی به نظر می رسد. بر اساس نتایج به دست آمده از بررسی های جهانی در سال 2004، ایران با شدت انرژی حدود 956 تن در هر میلیون دلار تولید نا خالص داخلی از نظر شدت انرژی هشتمین کشور جهان بوده و در میان کشورهای با اقتصاد متوسط، مقام شانزدهم را دارد. لازم به ذکر است که در همین سال متوسط شدت انرژی در جهان حدود 250 تن در هر میلیون دلار تولید ناخالص داخلی و 850 تن در هرمیلیون دلار در کشورهایی با اقتصاد متوسط بوده است.
در ایران فراوانی نسبی منابع انرژی باعث شده که مصرف و شدت انرژی در مقایسه با کشورهایی با ساختار مشابه و منابع انرژی کمتر، بالاتر باشد. به عبارت دیگر، کالاهای انرژی بر تا حدودی بالا بودن مصرف سرانه و شدت انرژی در ایران را توجیه می کند. البته با توجه به فراوانی و غنای منابع انرژی ایران، این کشور می تواند در صنایع و فعالیت های اقتصادی انرژی بر دارای مزیت باشد و حتی ممکن است تا حدودی شدت بالای انرژی منطقی به نظر برسد. ولی آمار و اطلاعات نشان می دهد که شدت انرژی در کشور در مقایسه با اغلب کشورهای عضو اوپک بالاتر است. اگرچه در سال های اخیر سهم گاز طبیعی (با آلایندگی کمتر) از کل انرژی مصرفی کشور افزایش یافته است، باید توجه کرد که به طور کلی، سطح بالای شدت انرژی می تواند دارای اثرات منفی بر محیط زیست باشد. می توان با اتخاذ سیاست های مناسب عرضه و تقاضای انرژی، از دور خارج کردن ماشین ها، موتورها و تجهیزات قدیمی و جایگزینی آنها با ماشین های نو، به ویژه در بخش های انرژی بر، یعنی خانگی و تجاری، حمل و نقل، صنعت و تولید برق، ضمن افزایش بهره وری انرژی از شدت انرژی کاست. (ترازنامه انرژی، 1381)
به طور کلی چندین دلیل افزایش مصرف و شدت انرژی در ایران در سالهای اخیر عبارتند از: رشد جمعیت، مدیریت ناکارآمد انرژی، کارایی پایین دستگاه ها و تمایل زیاد به مصرف بیش از پیش انرژی مخصوصاً در بخش های تولیدی می باشد.
انرژی یکی از عوامل مهم تولید در بخش صنعت است و عامل تسهیل کننده فرآیند خدمات در بخش های غیر تولیدی به شمار می آید. همچنین انرژی یک عامل رفاهی موثر در بخش خانگی، و یک ابزار سیاسی و سیاستی مهم در کلیه سطوح اقتصاد کلان جامعه است به طوری که این عامل تولیدی- رفاهی در بسیاری از موارد به عنوان ابزاری جهت اعمال سیاست های قهریه در کشورها به کار گرفته می شود. با توجه به این امر بهره گیری مناسب از انرژی همواره باید به عنوان یک اصل مهم سیاست های اقتصاد کلان جامعه مد نظر قرار گیرد. از آنجا که بخش های قابل ملاحظه ای از سبد انرژی را انرژی های تجدیدناپذیر (مثل نفت و گاز) تشکیل می دهند برای آن دسته از کشورهایی که نفت و گاز مهم ترین ثروت ملی آنها محسوب می شود (مانند کشورهای عضو اوپک)، در آمد حاصل از صادرات نفت و گاز باید بتواند جریان سرمایه گذاری های بلند مدت در بخش های مختلف اقتصاد کلان را تسریع و تسهیل نماید. با استفاده از آمار و اطلاعات موجود متوسط رشد سالانه تولید ناخالص سرانه جهان طی دوره 2004-1999 حدود 8/4 درصد بوده است. این در حالی است که متوسط رشد سالانه این مولفه مهم اقتصادی در ایران 9/8 درصد می باشد و از 1588 دلار در سال 1999 به 2432 دلار در سال 2004 رسیده است.
مصرف انرژی به عنوان یک عامل تولید مهم، می تواند نقش موثری در افزایش تولید ناخالص داخلی داشته باشد. از این رو بررسی رابطه مصرف انرژی و تولید ناخالص داخلی به ویژه در بخش های اقتصادی، از اهمیت زیادی برخوردار است. تبیین این ارتباط به معرفی متغیر دیگری به نام شدت انرژی منجر می شود و ارتباط بین آنها به روشن شدن سیاستهای بخش انرژی کشور، کمک شایانی می کند.
رشد تولید ناخالص داخلی فرایندی است که محور اصلی آن را افزایش تولید ناخالص داخلی تشکیل می دهد. هنگامی که افزایش تولید ناخالص داخلی به طرز محسوسی بالا می رود، فشار فزاینده ای بر منابع وارد می شود. در این راستا تقاضا برای مصرف مواد خام و انرژی افزایش می یابد. چنانچه امکان بهره برداری بیش تر از هریک از منابع یاد شده به موازات افزایش تولید مهیا نباشد، تولید با تنگنا روبه رو می شود. در این راستا، ارتباط بین تولید ناخالص داخلی ومصرف حامل های مختلف انرژی مانند فراورده های نفتی، گاز طبیعی و برق به عنوان عوامل مهم تولید، توجه بسیاری از تحلیل گران اقتصادی را به خود جلب کرده است.
از یک طرف با عنایت به اینکه موضوع محدود کردن مصرف انرژی به ویژه فرآورده های نفتی مانند بنزین و همچنین کاهش شدت انرژی به منظورکاهش آلودگی های زیست محیطی در راس سیاستهای اقتصادی دولت قرارگرقته است، واز سوی دیگر، با توجه به وجود ارتباط نزدیک بین تولید ناخالص داخلی و شدت انرژی، تعیین رابطه بین شدت انرژی و تولید ناخالص داخلی وآلودگی های زیست محیطی می تواند رهنمود مناسبی برای سیاستگذاران بخش انرژی واقتصاد کشور باشد.
برای تولید اقتصادی، تولید کنندگان نیازمند نهاده های فیزیکی و منابع از محیط زیست برای تولید کالا و خدمت هستند که برخی زیانها را نیز از این منظر به محیط زیست وارد می کنند. نقش محیط زیست و منابع انرژی در اقتصاد ها کمتر مورد توجه بوده و منابع به صورت " هدیه مجانی طبیعت" و زیانهای زیست محیطی به شکل " پیامد خارجی" مورد توجه قرار می گیرد. جهان امروز با مجموعه ای از بحرانهای زیست محیطی مواجه است که بعضا بسیاری از آنها غیر قابل ترمیم هستند (نظیر انقراض گونهها) و در صورت قابل ترمیم بودن، بسیار پر هزینه می باشند (نظیر آلودگی هوا، آب های زیر زمینی). واقعیت این است که بخش زیادی از بحرانها و معضلات زیست محیطی حاصل مجموعهای از سیاست گذاریها، بهرهبرداریهای بی رویه از منابع انرژی و زیست محیطی و تخلیه انواع آلایندههای ناشی از فعالیت های انسانی در محیط زیست و در نهایت عدم محاسبه ارزش واقعی منابع زیست محیطی و هزینههای تخریب محیط زیست در سیاست های کلان اقتصادی است.
مجموعه مسائل و مشکلات فوق جامعه جهانی را در برابر این پرسش قرارداده است که ظرفیت منابع انرژی وزیست محیطی موجود در کره زمین، تا چه حد اجازه فعالیت های بدون حد و مرز را به انسان می دهد؟ کاهش شدید منابع انرژی و زیست محیطی در نتیجه بهره برداری های بی رویه و عدم رعایت منطق اقتصادی در بهره برداری از آنها باعث انحطاط و کمیاب تر شدن بسیاری از منابع انرژی و زیست محیطی شده است. به همین دلیل بسیاری از صاحب نظران اقتصادی به این باور رسیده اند که چنانچه جامعه جهانی بخواهد بصورت بهینه از منابع استفاده نماید، باید منابع زیست محیطی را در ردیف سایر منابع کمیاب قرار دهد و عقلانیت اقتصادی که بر استفاده از سایر نهاده های تولید حاکم است، در مورد منابع انرژی و زیست محیطی نیز باید مد نظر قرار دهد. از طرف دیگر با توجه به اینکه منابع زیست محیطی به تمامی نسل ها تعلق دارد و رعایت حفظ آن برای نسلهای آینده وظیفه ای همگانی است لذا منافع بلند مدت باید بر منافع کوتاه مدت ارجحیت داشته باشد. این موضوع ضرورت اهمیت افزایش کارایی تولید منابع را دو چندان می نماید .
Abstract
The purpose of this study was to investigate the relationship of Gross domestic product, Energy intensity,Population,Urbanization rate and the amount of Co2 emission released by Organization of Petroleum Exporting Countries.
Hereinto with the use econometrics method and panel data, equations were estimated to survey the relationship of Gross domestic product, Energy intensity, Population, Urbanization rate and Co2 Emission.
The results of this study and variables coefficients applied, indicated that effect of increase in Gross domestic product and Energy intensity on amount of Co2 emission is positive and significant. Results revealed that increase in Population and Urbanization rate have affirmative effect on the amount of Co2 emission.
Inspections of impacts of increase in Co2 emission, Energy intensity, Population and Urbanization rate on Gross domestic product indicated that all the variables used in the model had a positive relation with Gross domestic product except Energy intensity and also all the variables applied except Co2 emission were statistically significant.
Key Words: Energy intensity, Gross domestic product, Economic growth, Co2 emission, Urbanization rate, Sustainable Development, Organization of Petroleum Exporting Countries.
منابع ومآخذ:
فارسی:
ابتکار؛ 1382، همایش تکنولوژی صرفه جویی انرژی و حفاظت محیط زیست، با برگزاری دفتر مطالعات تکنولوژی صنعتی شریف.
ابریشمی وآذر؛ 1380، بررسی رابطه بین رشد اقتصادی و مصرف فرآورده های عمده نفتی در ایران. مجله دانش وتوسعه/شماره14/صص 45-11
آماده، قاضی و عباسی فر؛ 1388، بررسی رابطه مصرف انرژی و رشد اقتصادی و اشتغال در بخش های مختلف اقتصاد ایران. مجله تحقیقات اقتصادی/ شماره86/سال 44/صص 38-1
آرمن و زارع؛ 1383، بررسی رابطه علیت گرنجری بین مصرف انرژِی ورشد اقتصادی در ایران طی سالهای 1346-1381. فصلنامه پژوهش های اقتصادی ایران/سال هفتم/ شماره 24/صص 142-115
امیر معینی؛ 1387، قانون صرفه جویی انرژی در ایران یک الزام، فصلنامه مطالعات اقتصاد انرژی/سال چهارم/شماره 15/صص 109-77
جلال آبادی و رخشان؛ 1383، تحلیل مصرف حاملهای انرژی در ایران با استفاده از مدل خودرگرسیون برداری(1380-1346). فصلنامه پژوهش های اقتصادی ایران/سال هفتم/شماره 24/ صص 143-117
حسن تاش ونادریان؛ 1387، ارزیابی پتانسیل ها و مزایای کاهش شدت انرژی در کشورهای عضو اوپک، فصلنامه مطالعات اقتصاد انرژی/سال پنجم/شماره 16/صص 184-157
حسینی؛ 1383، برآورد هزینه های اجتماعی ناشی از مصرف سوختهای فسیلی بر نیروی انسانی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده اقتصاد وحسابداری دانشگاه آزاد اسلامی.
درخشان؛ 1383، مشتقات و مدیریت ریسک در بازارهای نفت، تهران، انتشارات موسسه مطالعات بین المللی انرژی.
سیف؛ 1387، شدت انرژی : عوامل تاثیر گذار و تخمین یک تابع پیشنهادی/سال پنجم/شماره 18/صص202-177
فطرس؛ 1385، مباحثی از اقتصاد محیط زیست (مجموعه مقالات)، همدان، انتشارات دانشگاه بوعلی سینا.
قبادی؛ 1376، بررسی رابطه علیت بین مصرف انرژی و رشد اقتصادی ایران، همایش ملی انرژی.
کرباسی و همکاران؛ 1376، انرژِی ومحیط زیست، تهران: وزارت نیرو- معاونت امور انرژی.
گلدن وینترز و دیگران؛ 1379، توسعه پایدار، ترجمه علیرضا آزاد ارمکی، انتشارات موسسه پژوهش های بازرگانی، تهران.
لواسانی؛ 1372، کنفرانس بین المللی محیط زیست در ریو. تهران، موسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه.
ملکی؛ 1378، بررسی رابطه علیت بین مصرف انرژی و رشد اقتصادی ایران، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی.
منظور وحسینی راد؛ 1385، طراحی الگوی پیش بینی میان مدت جهت برآورد نیازهای سرمایه گذاری و نشر آلاینده های زیست محیطی در صنعت برق ایران(92-1385)/سال سوم/شماره 11/صص 63-42
نجارزاده و عباس محسن؛1383، رابطه بین مصرف حامل های انرژی و رشد بخش های اقتصادی در ایران. فصلنامه مطالعات اقتصاد انرژی/شماره2/صص 80-61
وصفی اسفستانی ؛1384، توسعه پایدار و آرمان شهر ایرانی، ماهنامه پیام سبز، سال پنجم، شماره 39/ صص 15-12
وزارت نیرو،معاونت انرژی،ترازنامه انرژی.سالهای مختلف.
انگلیسی:
Cole,(2004),Trade, the Pollution Haven Hypothesis and the Environmental Kuznets Curve: Examining the linkage , Ecological Economics48,pp 71-81
Dietz,T,&Rosa, E.A.(1997).Effects of Population and Influence on CO2 Emissions . Proceedings of the National Academy of Sciences USA,94,pp175-179
Dinda & Coondoo,(2006) “ Income and Emission: A panel – Data based Co- Integration analysis” Ecological Economics 57,pp161-181
Dinda & Coondoo,(2002) ” Causality Between Income and Emission: A Country Group – Specific Econometric Analysis “, Ecological E conomics 40,pp 351-367
Gramer,C,J.(2002).Population Growth and Air Quality In California.Demography,35(1),pp45-56
Holtz- Eaken and Selden,(1995) “ Stoking the fires Co2 Emission and Economic Growth” , Journal of Public Economics 57,pp 85-161
Kraft,J and Kraft,A(1978). On the Relation Between Energy and GNP. Journal of Energy and Development,3,pp401-403
Lantz and Feng,(2006).Assessing Income ,Population and Technology Impacts on Co2 Emission In Canada: Where is the EKC?, Ecological Economics 57,pp229-238
Lee,CC.(2005).Energy Consumption and GDP in Developing Countries: A Cointegrated Panel Analysis .Energy Economics 27,pp415-427
Levin,A,Lin,C.F,Chu,C,(2002).Unit Root Tests In Panel- Data : Asymptotic and Finite Sample Properties. Journal of Econometrics 108,pp1-24
Lindmark,(2002). An EKC-Pattern in Historical Perspective: Carbon Dioxide Emissions, Technology, Fuel Prices and Growth In Sweden 1870-1997, Ecological Economics 42, pp 333-347
Miller, (1996), Living In Environment.
Murthy,N.S.Panda,M,&Parikh,J.(1997).Economic Growth ,Energy Demand and Carbon Dioxid Emissions In India:1990-2020.Environment and Development Economics,2,pp173-193
Neumayer ,(2002). Can Natural Factors Explain Any Cross–Country Difference In Carbon Dioxid Emission?, Energy Policy30, pp7-12
Panayotu, (2000). Economic Growth And the Environment. Center For International Development At Harvard University Working Paper56.
Perman and et al, (1999), Natural Resource and Environmental Economics.
Shafik,N,(1994). Economic Development And Environmental Quality: An Economic Analysis .Oxford Economic Papers 46,pp757-773
Shaista Alam, Ambreen Fatima, Muhammad S.Butt (2007), “Sustainable Development In Pakistan In Context Of Energy Consumption Demand And Environmental Degradation”,.
Shi,A.(2003).The Impact Of Population Pressure On Global Carbon Dioxid Emissions,1975-1996: Evidence from Pooled Ccross- Country Data. Ecological Economics ,44,pp29-42
Soytas,U.Sari,R,Ewing,T,(2007).Energy Consumption, Income, And Carbon Emissions In the Unitted States. Ecological Economics 62,pp482-489
Stern,D.I.(1993),Energy And Growth In The USA: A Multivariate Approach ,Energy Economics ,15,pp137-150
United Nations Framework Convention On Climate Change, (2005).
Yang,H.Y.(2000)A Note on the Casual Relationship between Energy and GDP in Taiwan .Energy Economics, No.22,PP.309-317
www.world development indicator.com