پایان نامه کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش(گرایش تعلیم و تربیت اسلامی)
خرداد 1394
چکیده
در جامعه کنونی مباحث پیرامون دین و اعتقاد و عدم اعتقاد به دین بسیار مطرح و مورد بحث قرار می گیرد، تا آنجا که برخی دین را طرد و برخی کاملاً بدان اعتقاد دارند،در ذیل دو عنوان پساساختارگرایی و سنت گرایی مورد نظر ما قرار گرفته اند. این مسئله مطرح می گردد که امکان و ماهیت علم دینی در تلقی سنت گرایی و پساساختارگرایی چگونه است و با مطالعه تطبیقی به این موضوع پرداخته شد. نظریات سنت گرایانی چون رنه گنون، فریتیوف شوان و سید حسین نصر مورد بررسی قرار گرفت که سنت را پیوند الهی می دانند و تمام امور را به سنت الهی ارتباط می دهند و مباحثی چون علم مقدس، حکمت خالده، وحدت متعالی ادیان، کثرت گرایی دینی و گرایش به عرفان و تصوف به عنوان مهمترین مسائل سنت گرایان به شمار می روند. با توجه به این مباحث سنت گرایان علم دینی را مورد تأیید و پذیرش قرار می دهند. پساساختارگرایانی چون ژیل دلوز، میشل فوکو، ژان فرانسوا لیوتار و ژاک دریدا با طرح مسائلی چون نفی فراروایت ها، نام گرایی، بازی های زبانی، کثرت گرایی و ساختارشکنی به نفی هرگونه ساختار ثابت و معین می پردازند و با ساختارهای ثابت که دین هم یکی از آنان به شمار می رود مخالفت نموده اند.
فصل اول کلیات پژوهش
مقدمه
وقتی سخن از معنا و امکان علم دینی به میان می آید، اولین مطلب این است که مقصود از علم در تعبیر علم دینی چیست. وقتی نگاهی به تاریخ تحولاتی که پیرامون مفهوم علم رخ داده، می افکنیم، با طیفی از آراء و اندیشه ها و کاربردهای مختلف این واژه مواجه می شویم، به طوری که گاه تنوع کاربردی واژه به حدی است که گویا این واژه یک مشترک لفظی است. برای اینکه گرفتار این تشتت نشویم، دو تلقی در باب امکان علم دینی را در نظر می گیریم و به مطالعه تطبیقی آنها می پردازیم، دو تلقی سنت گرایی و پساساختارگرایی در باب امکان علم دینی را مورد بررسی قرار می دهیم. سنت گرایی یکی از جریانات اساسی روزگار ماست که نه تنها نمی توان آن را نادیده گرفت چرا که سنت گرایان چیزی را خارج از چارچوب سنت نمی دانند و همه تأملات خود را در این راستا تبیین می کنند. پساساختارگرایی به مجموعهای از افکار روشنفکرانه فیلسوفان اروپای غربی و جامعهشناسانی گفته میشود که با گرایش فرانسوی، مطلب نوشتهاند. تعریف دقیق این حرکت و تلخیص آن کار دشواری است ولی به شکل عمومی میتوان گفت که افکار این دانشمندان، توسعه و پاسخ به ساختارگرایی بوده است و به همین دلیل پیشوند «پسا» را به آن اضافه کردهاند.
طرح مسئله
اگر چه در طول تاریخ بین یافته های علمی بشر آموزه های دینی- اعم از ادیان الهی و غیر الهی – گاه اختلافات و تعارضاتی مشاهده می شده، اما تا پیش از دوره تمده جدید غربی، هیچگاه جریان علم و جریان دین به عنوان دو جریان رقیب و متعارض شناخته نمی شد. با تحولاتی که از دوره رنسانس شروع شد و به شکل گیری تمدن جدید و مدرنیته انجامید. بسیاری از پیشگامان علم نوین- همچون رابت بویل، نیوتن و لایب نیتس نه تنها بین علم و دین تعارضی نمی دیدند بلکه اساساً نظریان جدید علمی خود را به گونه ای مطرح می کردند که لااقل از نظر خود به تقویت نگاه دینی به عالم منجر شود، اما از طرفی ضعف نگاه فلسفی که از ابتدای رنسانس دامن گیر تفکر جدید شده بود و نیز ضعف کلیسا در مواجهه معقول و عمیق با پیشرفت های علمی، و از طرف دیگر نقش آفرینی علوم جدید در دستیابی روز افزون به تکنولوژی هایی که روال زندگی دنیوی را تسهیل می نمود، به شکل گیری جریان «علم زدگی» انجامید. با این حال از آنجا که از سویی دینداری و پرستش در فطرت آدمیان نهاده شده و اعراض کامل از آن ممکن نیست، و از سوی دیگر، علم جدید از عهده پاسخگویی به پاره ای از نیازهای مهم انسان بر نیامده و بلکه خود مشکلات جدیدی را در عرصه حیات انسانی پدید آورد، امروزه شاهد نوعی بازگشت دوباره به دین هستیم. (سوزنچی،1389، صص.1-2).
در مورد علم و منظور از آن در این بیان و بر اساس برآیند تعاریف ارائه شده، مراد از علم معرفت و یا شیوه علمی نیست بلکه مراد از آن، دانشی است که به صورت گزاره های منطقی در خصوص موضوع معینی سامان یافته است. البته این مفهوم می تواند شامل علومی از نوع تجربی- طبیعی و انسانی و فراتجربی باشد. مراد از دین در مفهوم علم دینی، مجموعه آموزه های فرابشری مقدسی است که در قالب باورها، اعمال و اخلاقیات درآمده و مجموعه آن، سنت های دینی متعارف را پدید آورده است. البته در این پژوهش و بر مبنای نظر سنت گرایان دین شامل تمام ادیان موجود چه ادیان ابراهیمی و چه ادیان غیرآسمانی می شود.
در مورد مفهوم علم، اختلاف نظر های بسیار وجود دارد. کسانی که طبع و مزاج فلسفی ندارند به ماهیت علم نمی پردازند، یعنی میان ماهیت و وجود علم تفاوت نمی گذارند و علم را عین چیزی می انگارند که در کتاب های علمی موجود است. البته آنچه در کتب و مقالات علمی وجود دارد علم است، مطالب این کتاب ها را ظاهراً می توان آموخت و فراگرفت. ولی صاحب نظرانی هستند که می گویند حوزه نشر آموزش و پژوهش این علوم، عالم خاصی است. به نظر این محققان، تحول از مرحله تاریخ علم به مرحله دیگر با «انقلاب» صورت می گیرد. در دوره رنسانس این انقلاب بسیار اساسی و عمیق بود، زیرا علم صرفاً متحول نمی شد، بلکه مقامی پیدا می کرد که قبلاً نداشت. نکته این نیست که در گذشته علم عزیز و محترم نبود و مردمان در پرتو آن راه نمی جستند، بلکه نکته اینجاست که اتفاقاً در دوره جدید، علم حرمت بیشتر پیدا نکرد، بلکه با تبدیل شدن به پژوهش، عین قدرت و منشائیت اثر شد. (داوری اردکانی،1378 ، ص. 106).
هر مکتب فلسفی، روش خاص خود را در باب امکان علم دینی در پیش می گیرد که متناسب با ویژگی های منحصر به فرد همان مکتب است. جریان سنت گرایی را رنه گنون[1] فیلسوف فرانسوی تاسیس کرد و با مطالعات فریتیوف شوآن[2] توسعه یافت و به گفتمان و جریان فکری خاصی بدل شد. در حال حاضر سید حسین نصر شاخص ترین چهره این جریان است. در این دیدگاه سنت وسیله رسیدن انسان به خدا و شامل مبانی مابعدالطبیعه و یا وجود شناسی، انسان شناسی، اخلاق و خداشناسی است. در قلب تمام سنن، حکمت خالده وجود دارد، بر خلاف نظرشوآن که حکمت خالده را با مابعدالطبیعه مترادف و مابعدالطبیعه را علم به حقیقت الحقایقی می داند که تنها از طریق تعقل قابل حصول است، نه از راه عقل جزیی. (امامی جمعه،طالبی،1391، ص. 37).
در سنت گرایی دو امر بیشتر نمود دارد: 1- علم مقدس 2- حکمت خالده
علم مقدس یا علم قدسی یکی از محوری ترین اصول سنت گرایی است که با دیگر مبانی و دیدگاه های سنت گرایی در ارتباط و پیوند عمیق است. در دیدگاه سنت گرایان، علم اعلی یا مابعدالطبیعه به مفهوم سنتی آن به رسمیت شناخته می شود که به مبدأ الهی و تجلیات آن می پردازد. این همان علمی است که به بالاترین معنای آن می توان از آن به علم مقدس تعبیر کرد. به این علم – که در اعماق وجود انسان و نیز در قلب تمام ادیان راست آئین و اصیل نهفته است – می توان به مدد عقل رسید. این معرفت اصیل ذاتاً ریشه در امر مقدس دارد، چرا که از آن حقی صادر می شود که پدید آورنده این امر مقدس بما هو مقدس است. معرفتی که عین وجود و وحدت آفرین است، چون سرانجام از دوگانگی میان ذهن و عین در وحدت مطلق فراتر می رود. آن وحدت مطلقی که سرچشمه هر امر مقدسی است و تجربه امر مقدس است که کسانی را که شایستگی لازم را دارند، به ساحت آن وحدت هدایت می کند. (فکری ،1391، صص. 30-29).
نصر رد پای حکمت جاوید را در اندیشه حکیمان مسلمان به وضوح نشان می دهد. او منبع این حقیقت یگانه را که شکل های مختلفی متجلی می شود، همان «دین حق می داند» و معتقد است باید آن را در تعالیم پیامبران باستان که سلسله آن به حضرت آدم علیه السلام می رسد، جستجوکرد و هرمس همان ادریس نبی و پدر فیلسوفان است. سهروردی اصطلاح حکمت الهی یا حکمت اللدنیه را در همان معنایی که از صوفیا استفاده می شود، به کار می برد. ملاصدرا نیز معرفت حقیقی را عین حکمتی ازلی می دانسته که از آغاز تاریخ بشر موجود بوده است . (امامی جمعه،طالبی،1391،صص. 45-44).
در طول تاریخ تفکر بشری، همواره بین گونه های مختلف باورهای آدمی همانند دین و فلسفه و... نوعی رابطه و نسبت وجود داشته و این رابطه، مورد تأمل متفکران قرار گرفته است. یکی از مهمترین این تعاملات، برخورد میان باور ها و آموزه های علمی و باور های دینی است. مطالعه تاریخ تکوین علم نشان می دهد که علم جدید در یک بستر و زمینه دینی شکل گرفته است. اما به تدریج نگرش دینی به عالم و پدیده های آن از جمله انسان، از محیط های علمی رخت بر بست، به گونه ای که در نیمه اول قرن بیستم، طرح دیدگاه های دینی در محافل آکادمیک، خلاف عرف و مد تلقی می شد. با این همه از نیمه دوم قرن بیستم به بعد، به ویژه از اوایل دهه 1970 شماری از دانشمندان علوم فیزیکی و زیستی تمایلات و گرایشات دینی خود را آشکار ساخته اند و کنفرانس های مشترکی نیز بین دانشمندان، فلاسفه برگزار شده است. تا آنجا که به رابطه علم و دین و به خصوص نسبت علم و اندیشه اسلامی مربوط می شود. (لطیف پور،عروتی موفق، 1389، ص. 140 ).
در فلسفه علم دینی، از مباحثی نظیر ماهیت، هویت، معیار، امکان تصوری (معنا داری عنوان علم دینی) امکان تصدیقی، مبانی(هستی شناختی، معرفت شناختی، انسان شناختی، دین شناختی و...)، منابع (مصادر)، روش، موضوع، ساختار، قلمرو، انواع و مراتب، غایت، کارکرد، فرایند و عوامل دخیل در تکون و تکامل علم دینی، (نظریه تحول علم، علل و عوامل و انواع تحول واقع و متوقع در علم دینی)، تفاوت علم دینی و علم سکولار، انواع یا مراتب علم دینی، جایگاه آن در هندسه معرفت دینی و نسبت و مناسبات علم دینی با دیگر معرفتها، سخن گفته میشود. (رشاد، 1387، ص. 9 ).
به تعبیر دیگر، لااقل در فضای بحث از علم دینی، دو تصور می تواند محل بحث باشد : یکی «علم دینی» به معنای «گزاره های معرفت بخش دینی» و دوم « علم دینی» به معنای « یک رشته علمی» و «یک مجموعه معرفتی مشخص که به نحوی «دینی» باشد»، مانند «روانشناسی دینی» یا «اقتصاداسلامی». (سوزنچی، 1389، ص. 16 ).
خسرو باقری درتعبیر «علم دینی» واژه علم را با دو قید به کار می برد؛ نخست اینکه علم تجربی مورد نظر است، نه علم به مفهوم اعم کلمه و دیگر اینکه از علوم تجربی، تنها علوم تجربی انسانی در کانون بحث قرار دارد. بنابراین، در به کارگیری تعبیر علم دینی، به مواردی چون «روانشناسی اسلامی» یا «جامعه شناسی اسلامی» نظر دارد. (باقری، 1390، ص. 180 ).
ضرورت و اهمیت بحث علم دینی از آن جهت است که امروزه بر همگان آشکار گردیده که علوم متجددانه و غیر دینی، دچار پاره ای محدودیت ها و کاستی های نظری و نیز پیامدهای منفی عملی اند و لذا چندی است که در جهان غرب در راستای رفع این نواقص، مسئله الهی کردن علم و یا علم خداباورانه مطرح شده است و به طور روز افزون دانشمندان و متخصصان علوم تجربی به سوی دین و معنویت، گرایش پیدا کرده اند. علاوه بر آن در جهان اسلام، افزون بر توجه به کاستی های علوم غیر دینی، عوامل دیگری در تسریع حرکت دینی سازی یا اسلامی کردن علوم مؤثر بوده است. ورود علوم متجددانه و غیر دینی به جوامع اسلامی، محیط های علمی این جوامع را با نوعی دوگانگی روبه رو ساخت. از یک سو میل به حفظ ارزش های دینی و اسلامی وجود داشت و از سوی دیگر، علومی آموزش داده می شد که مجال چندانی برای پایبندی به باورها و ارزش های دینی باقی نمی گذاشتند. از این گذشته، مشاهده رکود جوامع اسلامی به دلیل بی توجهی به علوم تجربی- اعم از طبیعی و انسانی- و پیشرفت جوامع غربی به دلیل استفاده از آن ها، اندیشمندان مسلمان را به بهره گیری از این علوم فرا می خواند، ضمن آنکه ناسازگاری بخشی از مبانی و نظریات علوم یاد شده با مبانی و آموزه های دینی، و غیر یقینی بودن یافته های علمی، مانع از پذیرش کامل و بی چون و چرای آنها می شد. این واقعیت، دانشمندان مسلمان را بر آن داشت تا به بازنگری عمیق علوم متجددانه و روش های آنها همت گمارند. چرا که تضمین رشد و توسعه اجتماعی و صنعتی توأم با تداوم حیات معرفت دینی در جوامع اسلامی نیازمند نگرشی جدید به علومی بود که گاه با معارف دینی سر ستیز داشتند، و حتی فراتر از آن مستلزم تجدید نظر در مبانی و پیش فرض های نظری و ارزشی علومی که در بستر فکری خاص جوامع غربی رشد یافته اند بوده است. (لطیف پور، عروتی موفق، 1389، ص. 142 ).
می توان اینگونه بیان نمود که هر پژوهشگر و هر فرد و به عبارتی هر دانشمند متأثر از اندیشه های پیشین و درون نگری ها به پژوهش و علوم خود جهت می دهد، بدین سبب عمق نگاه این افراد در مورد مسائل مبتلا به باعث می گردد، بیش از پیش به مسائل دینی اهمیت دهند، و به آن نگاه ویژه ای داشته باشند البته اینگونه می توان گفت در جوامع غربی و حتی شرقی دین مورد نظر افراد دین خاصی نیست و گاه افکار فلسفی را به جای دین لحاظ می نمایند.
به نظر می رسد تفاوت دیدگاهی در باب امکان علم دینی خیلی گسترده و در بعضی موارد متضاد از هم باشد. بحث امکان علم دینی برای جوامع دینی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تأسیس علوم مختلف با ماهیت دینی به طور اعم و اسلامی به طور اخص در صورت نفی علم دینی با چالش هایی مواجه است. این پژوهش به دنبال این مسئله است که دو رویکرد اساسی تاثیر گذار و در حال نفوذ سنت گرایی و پساساختارگرایی چه تعریفی از ماهیت علم دینی دارند و آیا علم دینی در هر کدام از این رویکرد ها امکان پذیر است؟
Abstract
Current debates in society on religion and belief and non-belief in religion is much discussed' As far as the exclusion of some religious and some quite believe it' The following two post-structuralism and traditionalism as we are concerned. It is considered that possibility and nature of religious traditionalism and post-structuralism seen how, A comparative study on the subject was discussed. Views of traditionalists such as René Guénon, Frithjof Schuon and Seyyed Hossein Nasr examined, God knows that tradition links And all aspects of their relationship to the divine tradition And sacred topics sacred science, Perennial philosophy, transcendent unity of religions, religious pluralism and interest in mysticism as the most important issues are traditionalists. With regard to the issue of religious traditionalists approved And they accepted. Poststructuralist like Gilles Deleuze , Michel Foucault , Jean-François Lyotard and Jacques Derrida With issues such as denial of meta-narratives , nominalism , language games , pluralism and deconstruction of the negate any fixed pay structure And fixed structures that religion is one of them are opposed .
فهرست منابع
آل حسینی، فرشته، و باقری، خسرو (1386). تأملی بر کثرت گرایی بنیادی لیوتار و پیامدهای آن برای تعلیم و تربیت. فصلنامه تعلیم و تربیت دوره جدید، (92)، 53-78 .
ابراهیم، احترام، و بهشتی، سعید، و کشاورز، سوسن (1389). بررسی اندیشه های تربیتی دریدا و نقد آن. مجله رویکردهای نوین آموزشی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان، 5(1)، 147-168.
اچ تاونس، چارلز، مترجم : مشتاق صفت، فرهاد (1376). تلاقی علم و دین. مجله قبسات، (3)، 30-38.
احمدی، فاطمه (1389). بررسی و نقد علم مقدس از نگاه نصر. مجله حکمت معاصر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1(2)، 1-27.
استیور، دان، مترجم : ساجدی، ابوالفضل (1383). ساختارگرایی و پساساختارگرایی. فصلنامه حوزه و دانشگاه، 10(39)، 154-185.
الدمدو، کنت (1389). ترجمه: کورنگ بهشتی، رضا. سنت گرایی: دین در پرتو فلسفه جاویدان. تهران حکمت.
امامی، مسعود (1384). روشنفکران دینی و مدرنیزاسیون فقه 2. مجله فقه اهل بیت، (41)، 188-214.
امامی جمعه، سید مهدی، و طالبی، زهرا (1391). سنت و سنت گرایی از دیدگاه فریتیوف شوآن و دکتر سید حسین نصر. مجله الهیات تطبیقی، 3(7)، 37-56.
امیری، علی نقی (1385). رویکردهای مختلف نسبت به رابطه علم و دین. مجله پژوهش های دینی، 2(4)، 155-289.
امیری، مصطفی (1388). دلوز آراء و آثار. کتاب ماه فلسفه، (2)، 4-31.
باقری، خسرو (1379). علم دینی و معنای آن. مجله بازتاب اندیشه، (8)، 41-45.
باقری، خسرو (1390). هویت علم دینی. تهران : سازمان چاپ و انتشارات.
بکار، عثمان، مترجم : سلطانی، مهدی (1386). تاریخ علم در سنت اسلامی. مجله اطلاعات حکمت و معرفت، (13)
بناهان، مریم، و ایمانی، محسن، و سجادی، سید مهدی، و صادق زاده، علیرضا (1391). تبیینی از مبانی نظری اندیشه مرجعیت زدایی اخلاقی پساساختاگرا و نقد آن. پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی، 20(15)، 129-151.
بناهان، مریم، و ایمانی، محسن، و سجادی، سیدمهدی، و صادق زاده قمصری، علیرضا (1392). تبیین تبارشناختی اندیشه مرجعیت زدایی اخلاقی و مؤلفه های آن از منظر پساساختارگرایی با نگاهی انتقادی. فصلنامه اندیشه های نوین تربیتی، 9(1)، 77-104.
پارسانیا، حمید (1387). بازسازی علم مدرن و بازخوانی علم دینی. مجله راهبرد فرهنگ، (3)، 17-31 .
پارسانیا، حمید (1388). علم دینی از منظر حکمت اسلامی. مجله راهبرد فرهنگ، (6)، 19-30.
تاجیک، محمد رضا (1382). مدرنیسم-پسامدرنیسم و معمای هویت. فصلنامه گفتمان، (5)، 79-110.
تاجیک، محمدرضا (1386). پساساختارگرایی و روش. روش شناسی علوم انسانی (حوزه و دانشگاه)، (50)، 38-66.
جوادی آملی، عبدالله (1385). دین شناسی. قم، مرکز نشر اسراء چاپ چهارم
جوادی آملی، عبداالله (1386). انتظار بشر از دین. قم مرکز نشر اسراء چاپ چهارم
جوادی آملی، عبدالله (1386). منزلت عقل در هندسه معرفت دینی. قم، مرکز نشر اسراء چاپ دوم
حسن زاده آملی، حسن (1387). رابطه علم و دین. شرح داود صمدی آملی، قم. انتشارات قائم آل محمد
حقیری، ابوالفضل (1387). علم و دین. مجله ذهن، (34-35)، 55-68.
خاتمی، محمود (1386). دریدا و ساختارشکنی. فصلنامه فلسفی، عرفانی و ادبی اشراق، 2(4-5)، 213-223.
خسروپناه، عبدالحسین (1389). چیستی و گستره علم دینی از نظرگاه آیت الله جوادی آملی. فصلنامه اسراء، 3(6)، 27-48 .
داوری اردکانی، رضا (1378). فرهنگ، خرد و آزادی، تهران : نشرساقی.
دلاوری، رضا (1375). پست مدرنیسم یعنی چه؟ . روش شناسی علوم انسانی، (6)، 74-82 .
دین پرست، منوچهر (1385). علم دینی و سنتی از نگاه دکتر نصر. مجله ذهن، (26)، 57-80 .
دهقانی، احمد (1390). امکان و چگونگی علم دینی. پایان نامه کارشناسی ارشد. گروه الهیات. دانشگاه پیام نور.دانشکده تحصیلات تکمیلی مرکزتهران.
رجبی، محمود (1390). امکان علم دینی. مجله معرفت فرهنگی اجتماعی، 2(4)، 5-28.
رحمانی فیروزجاه، علی (1383). پساساختارگرایی. نامه فرهنگ، (54)، 99-105.
رشاد، علی اکبر (1387). معیار علم دینی. مجله ذهن، (33)، 5-12.
زرگر، زهرا، وحسینی، سیدحسن، و تقوی، مصطفی (1391). مقایسه آراء سید حسین نصر و پاول فایرابند درباره جامعه علمی آرمانی. فصلنامه علمی پژوهشی روش شناسی علوم انسانی، 18(72)، 55-79.
سجادی، سید مهدی، و ایمان زاده، علی (1388). بررسی و تبیین فضای ریزوماتیک و دلالت های آن در برنامه درسی. مطالعات برنامه درسی، (12)، 48-70 .
سجادی، سید مهدی، و ایمان زاده، علی (1391). تبیین و تحلیل دلالت های تربیتی دیدگاه معرفت شناختی ژیل دلوز و نقد دلالت های آن برای تعلیم و تربیت. فصلنامه اندیشه های نوین تربیتی، 8(4)، 53-80 .
سجادی، سید مهدی، و دشتی، زهرا (1387). تبیین و تحلیل تعلیم و تربیت از منظر پساساختارگرایی. فصلنامه اندیشه های نوین تربیتی، 4(1-2)، 81-98 .
سلیمانی، فاطمه (1389). علم دینی از امکان تا تحقق. فصلنامه پژوهش های فلسفه کلامی، (45)، 227-250.
سروش، عبدالکریم (1375). قبض و بسط تئوریک شریعت: نظریه تکامل معرفت دینی، مؤسسه فرهنگی صراط
سوزنچی، حسین (1389). معنا، امکان و راهکارهای تحقق علم دینی، تهران : پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
سوزنچی، حسین (1389). علم دینی از منظر آیت الله جوادی آملی. فصلنامه اسراء، 2(4)، 63-88 .
سیم، استوارت، مترجم : محمدی، فتاح (1380). ساختارگرایی و پساساختارگرایی. مجله فارابی 11(1)، 111-138.
صحبت لو، علی، و میرزامحمدی، محمد حسن (1387). رویکردهای علم دینی در جهان کنونی با تأکید بر نسبت میان علم و دین. فصلنامه دانشگاه اسلامی، (38)، 18-138.
ضرغامی، سعید (1387). ماهیت دانش و ضرورت مطالعات بین رشته ای با تأکید بر اندیشه های پست مدرن دریدا. فصلنامه مطالعات میان رشته ای در علوم انسانی، 1(1)، 77-90.
ضیمران، محمد (1379). بنیان فکنی دریدا. کتاب ماه ادبیات فلسفه، 10-19.
ضیمران، محمد (1383). ژیل دلوزو فلسفه دگرگونی و تباین. کتاب ماه ادبیات و فلسفه، 48-57
عزیراللهی، حکیمه (1386). مدرنیته و رنه گنون. مجله علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم، (39-40)، 143-158.
علیزاده، بیوک، و قائمی نیک، محمدرضا (1391). در جستجوی امرقدسی : چیستی امر قدسی در میان سنت گرایان با تدکید بر آراء رنه گنون، فریتیوف شوآن و سید حسین نصر. فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز، 12(4)، 39-64.
علیزاده، حسین (1382). از علم سکولار تا علم دینی. دانشگاه اسلامی، 7(17)، 243-277.
فانی، حجت اله (1383). دلالت های تربیتی دیدگاه پست مدرنیستی لیوتار و نقد آن. فصلنامه نوآوری های آموزشی، 3(9)، 66-85 .
فکری، مسعود (1392). بازشناسی و امکان سنجی علم دینی بر مبنای نظریه علم مقدس سنت گرایان. پژوهشنامه فلسفه دین، (21)، 25-46 .
فولادوند، حامد (1379). میشل فوکو و «عرض زندگی». مجله بخارا، (11)، 31-39.
قائمی نیا، علیرضا (1385). علم قدسی در حکمت خالده. مجله ذهن، (26) 37-56.
قائمی نیا، علیرضا (1390). علم دینی : چیستی و ابعاد معرفتی. کتاب ماه علوم اجتماعی، (46-47)، 32-34.
قربانی، اکبر (1392). سنخ شناسی اهل ظاهر و اهل باطن در نظریه و حدت متعالی ادیان. مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی فلسفه دین معاصر، 22و23 دی ماه 1392.
قزی، رضا، و حسنی، سیدعلی(1391). نقد و بررسی نظریه وحدت متعالی ادیان با تکیه بر دیدگاه فریتیوف شوآن. فصلنامه معرفت ادیان، 4(1)، 105-129 .
قمی، محسن (1384). تأثیر نظریه بازی های زبانی ویتگنشتاین بر فلسفه لیوتار. فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز، (16)، 61-92.
کاظمی، جمال (1382). مرور بر اندیشه های رنه گنون. مجله اخبار ادیان، 1(2)، 52-53.
گلشنی، مهدی (1385). از علم سکولار تا علم دینی. تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
لاجوردی، هاله (1387). رویکردهای غربی به جامعه شناسی فرهنگ و انتقال به پسامدرنیسم فرهنگی و فرهنگ شناسی. فصلنامه تحقیقات فرهنگی، 1(3)، 233-256.
لطیف پور، یدالله، و عروتی موفق، اکبر (1389). بررسی امکان تحقق علم دینی. مجموعه مقالات همایش تولید علم و جنبش نرم افزاری در حوزه معارف اسلامی، (1)، 137-150 .
لیوتار، ژان فانسوا (1381). ترجمه :ساسانی، کامران. وضعیت پسامدرن مندرج در کتاب از مدرنیسم تاپسامدرنیسم. تهران، بیتا.
لیوتار، ژان فرانسوا (1383). ترجمه: نوذری، حسنعلی. وضعیت پست مدرن، تهران، انتشارات گام نو .
محمدپور، احمد (1387). ژان فرانسوا لیوتار و پیدایش علوم اجتماعی پست مدرن : خاستگاه نظری و مبانی پارادایمیک. مجله علوم اجتماعی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، 5، 39-82 .
مرادی، حسن (1388). هویت علم دینی از نگاه حکت متعالیه. مجله راهبرد فرهنگ، (7)، 55-74.
مظاهری، زهرا، و علوی، سید محمد کاظم (1388). علم سنتی و علم مدرن. فصلنامه تخصصی فقه و تاریخ تمدن، 6(21)، 131-155.
ملکیان، مصطفی. (1380) سنت گرایی. نشریه نقد و نظر، 4(3-4)، 6-67.
ملکیان، مصطفی (1380). راهی به رهایی. تهران، نگاه معاصر.
منصوری، فاطمه (1393). فلسفه علم مقدس از دیدگاه حکمت خالده(با رویکرد جهت گیری اسلامی). کنگره بین المللی فرهنگ و اندیشه دینی، قم .
موحدابطحی، سید محمد تقی (1391). بررسی دلایل مخالفت با علم دینی. مجله راهبرد فرهنگ، (20)، 41-66 .
مهدوی، منصور، وپارسانیا، حمید (1391). ارزیابی حکمت خالده. مجله معرفت فلسفی، 9(3)، 101-124 .
نادری، رسول، و خدابخشیان، حمید (1385). امکان و چگونگی علم دینی. مجله ذهن، (26)، 3-36 .
نصر، سید حسین (1366). ترجمه: آرام، احمد، علم در اسلام. تهران، سروش.
نصر، سید حسین (1380). ترجمه: رحمتی، ان شاءالله. معرفت و معنویت، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی.
نصر، سید حسین (1382). ترجمه: میانداری، حسن. نیاز به علم مقدس. تهران، مؤسسه فرهنگی طه. چاپ دوم.
نصر، سید حسین (1383). ترجمه: نصری، امیر مازیار. در غربت غربی، زندگی نامه خودنوشت دکتر سید حسین نصر. تهران، رسا.
نصر، سید حسین (1383). ترجمه: راسخی، فروزان. مقدمه بر کتاب شوآن، فریتیهوف، اسلام وحکمت خالده. تهران، هرمس.
نصر، سید حسین (1388). ترجمه: حاجی میرزایی، فرزاد. معرفت و امر قدسی. تهران، نشر و پژوهش فروزان روز.
نورمحمدی نجف آبادی، یحیی، و نورمحمدی نجف آبادی، محمدرضا (1391).نقد و بررسی دیدگاه های انسان شناختی سنت گرایان و نقش آن ها در تکثر ادیان با تأکید بر اندیشه های فریتیوف شوآن و سید حسین نصر. فصلنامه معرفت ادیان، 3(3)، 105-120.
نوذری، حسینعلی (1379). نگاهی به زندگی و آرای فرانسوا لیوتار. مجموعه مقالات چاپ اول، تهران، نقش جهان.
واعظی، احمد (1387). علم دینی از منظر آیت الله جوادی آملی. فصلنامه روش شناسی علوم انسانی، (54)، 9-24.
هولاپ، رابرت و هابرماس، یورگن (1378). ترجمه: بشیریه، حسین. نقد رد حوزه عمومی، تهران، نشر نی.
منابع لاتین
Alston William. (1964). Philosophy of Language, Prentice Hall.
Bogue. R. (1989) Deleuze and Guattari.London.Routledge.
Frithjof Schuon .(1961). Tradition and Modernity (Journal of Tradition and Modernity). Retrieved from http://www.sacredweb.com
Guenon Rene. (1975). The Grisis of the Modern World.trans. Marco Pallis and Richard Nicholson. London.Luzac.
Hirst P. (1969). The ligic of the curriculum. Journal of Curriculum Studies. Vol. 1. No. 2.
Ibrahim Kalin. (2001). The Sacred versus the Secular : Nasr on Science. Library of Living Philosophers : Seyyed Hossein nasr ,L. E. Hahn, R. E. Auxier and L.W. Stone. Chicago: Open Court press, pp. 445-462.
Kerdeman D. (1999). “Between Memory & Differance: (Radically)Understanding the Other”. Journal of Educational Philosophy & Theory. Vol. 31, No. 2, pp. 225- 229.
Kuhn T. S. (1970). The Structure of Scientific Revolutions. Chicago: University of Chicago.
Lyotard Jean Francois. (1974). The Postmodern Condition: A Report on Knowledge. Tr. Brain Massum, and Geoff Bennington: University of Minnesota Press.
Lyotard Jean Francois. (1984). The Post modern Condition : A Report on Knowledge. Tr. G. Benington and B. Massumi Minneapolis: University of Minnesota Press.
Michael Hand. (2006). Is Religious Education Possible ? , A Philosophical Investigation. New York, NY 10038.Continuum International Publishing Group.
Richmond Surrey' Curzon Prees. (1996). Seyyed Hossein Nasr, The Islamic Intellectual Tradition in Persia. Edited by Mehdi Amin Razavi. Pp. xv, 375.
Schoun Frithjof. (1965). Religio Perennis in Light on the Ancient World. Trans. Lord Northboarne. London.
Schoun. Frithjof. (1984). Transcendent unity of Religion. wheaton: Theosophical publishing House.
Schoun Frithjof. (1984). Light on the Ancient Worlds. Trans. Lord Northbourne. Bloomington,Ind:World Wisdom Books.
Seyyed Hossein Nasr. (1976). Man and Nature. London: Allen and Unwin.
Seyyed Hossein Nasr .(2005).The Essential Frithjof Schuon (World Wisdom. 2005). Retrieved from http://www.frithjofschuon.info
Seyyed Hossein Nasr. (2006). Religious Art, Traditional Art, Sacred Art.
From the World Wisdom online library . www.worldwisdom.com
Seyyed Hossein Nasr. (2010). Islam in the Modern World : Challenged by the West' Threatened by Fundamentalism' Keeping Faith with Tradition. HarperCollins, New York.