پایان نامه مقطع کارشناسی
رشته مهندسی معدن
سال 1385
چکیده
مورفولوژی کنونی خراسان شمالی حاصل فرایندهای فرسایش است که پس از تاثیر آخرین فازهای کوهزایی آلپین Passaderion movement بوقوع پیوسته است. رسوبگذاری در دورانهای مزوزوئیک و سنوزوئیک تقریباً بطور پیوسته در این حوضه ادامه داشته و پانزده سازند در آن قابل تشخیص است که همه آنها در شرق حوضه برونزد دارند ولی بطرف غرب و شمالغرب به دلیل عوامل زمین شناسی ساختمانی، حرکات حوضه در زمان رسوبگذاری و ضخامت زیاد سازندها این مسئله دیده نمی شود. این رسوبات در اواخر میوسن و قبل از پلیوسن چین خورده و تشکیل آنتی کلینالها و سین کلینالهایی را داده است.
هدف از این مطالعه بررسی اشکال ژئومورفولوژیکی موجود در منطقه خراسان شمالی و ارتباط این واحدها با واحدهای زمین شناسی را نشان می دهد.
ارتفاع توپوگرافی از جنوبشرق به سمت شمالغرب افزایش پیدا می کند که سازندهای آهکی در ایجادانها تاثیر داشته است.
در سازمدهای مزدوران تیرگان کلات و چهل کمان اشکال کارستیکی فراوانی دیده می شود.
واحدهای سنگی مقاوم (Competent) و متراکمی چون آهکی سازند مزدوران و تیرگان غالباً نواحی برآمده در تاقدیسها را تشکیل داده و واحدهای نامقاوم (Incompetent) و فرسایش پذیری چون ماسه سنگها، مارنها و شیلهای سازندهای شوریچه، سرچشمه و سنگانه در نواحی پست در هسته ناودیسها دیده می شوند. چنین اختلاف مقاومتی چین خوردگی این واحدها را در رشته جبال کنترل می نمایند. بطوریکه هرچه ضخامت این واحدهای سنگی نامقاوم بیشتر باشد چین خوردگی فشرده تر و نامنظم تر و با کاهش ضخامت آنها چین های بازتر و منظم تری تشکیل می گردد.
در این منطقه بعلت ریزشهای فراوان جوی و نفوذ آب همچنین تحت تاثیر نیروی ثقل و در جهت شیب توپوگرافی لغزش رسوبات صورت می گیرد.
زمین لغزش یکی از پدیده های ژئومورفولوژیکی نسبتاً خطرساز در منطقه می باشد که می تواند برای ادامه زندگی روستائیان در بعضی مناطق مشکل ساز باشد.
مقدمه
لندفرمها یا ناهمواریهای زمین عمومی ترین و رایج ترین چهره هایی هستند که افراد دست اندرکار در عملیات زمین شناسی صحرایی با آن مواجه هستند. اگر ناهمواریها خوب و درست تحلیل شوند خواهند توانست تاریخ زمین شناسی ساختمان ولیتولوژی یک ناحیه را روشن سازند.
دانشمندان علوم زمین هر یک برداشتی متفاوت اما نزدیک بهم در مورد تعریف و محتوای علمی ژئومورفولوژی دارند. لئوپولد (Leopold) ولمن (Wolman) و میلر (Miller) معتقدند که قسمت اعظم ژئومورفولوژی همان زمین شناسی چینه شناسی است، زیرا که در طی یک دوره زمانی طولانی در نتیجه عمل تدریجی فرآیند های مورفولوژیک جلوه ژئومورفورلوژیک برخی لندفرمها از بین می رود لیکن آثار فرسایش و خواص رسوبگذاری که در ارتباط با خواص فیزیکی و شیمیایی محیط رسوبگذاری کنترل می شود، در روی رسوبات آن دوره محفوظ می ماند و جلوه خاصی به لندفرمها می بخشد. بدین ترتیب تفسیر مورفولوژی لندفرمها و نیز ویژگی های رسوباتی را که خطوط اصلی شکل لندفرمها را مشخص می کند بعنوان پارامترهای تشخیص داده های کمی در مورد فرآیندها و لندفرمهای وابسته فراهم می سازد که قابلیت تفسیری لازم برای مشخص کردن محیط های زمین شناسی و اقلیمی اشکال زمین را دارا بوده و از طریق آن وقایع ژئومورفولوژیک بازسازی گردیده و تاریخ چشم انداز مشخص می شود.
بریان (Bryan) نیز بگونه ای دیگر تاید می کند چشم انداز ژئومورفولوژیک نمی تواند بطور مناسبی تفسیر گردد مگر اینکه تاریخ ژئومورفولوژیک تحول و تکامل آن مورد مطالعه قرار گیرد و بدین ترتیب با مطرح کردن بعد زمان در تحول و تکامل اشکال به یک تمایل تاریخی در ژئومورفولوژی ایجاد می کند.
بریان معتقد است که هدف اولیه ژئومورفولوژی تشخیص و تمایز لندفرمهای گذشته از لندفرمهای ناشی از فرآیندهای امروزی است وی از اینگونه بررسی ها برای روشن کردن تاریخ ژئومورفیک مناطق بر حسب کنترل کننده های زمین شناسی و اقلیمی استفاده می کند.
باید گفت ژئومورفولوژی و تحقیقات ژئومورفولوژیکی امروزه در جهان از اهمیت خاصی برخوردار است بطوریکه اکثر کشورها طی برنامه ریزی های عمرانی اقدام به تهیه نقشه های ژئومورفولوژی و مطالعات ژئومورفولوژیکی از نواحی در حال توسعه می نمایند. این مطالعات از عناصر مهم در مراحل اولیه عمران هر ناحیه محسوب می شود و همراه سایر علوم نقش عمده ای در توسعه مناطق دارد.
مطالعات مزبور هنگامی موثرتر واقع می شود که ارتباط بین زمین شناسی و واحدهای مختلف زمین شناسی را با مورفولوژی منطقه پیدا کرده و اثرات مسائل جوی و طبیعی را بر روی واحدهی مختلف زمین شناسی ارزیابی کنیم.
این تحیق مقدماتی مروری است بر زمین شناسی منطقه کپه داغ در شمالشرق ایران که با جمع آوری اطلاعات مربوط به هواشناسی و وضعیت اقلیمی همچنین مسائل سنگ شناسی و زمین شناسی منطقه و خصوصیات تکتوفیکی آن، پدیده های ژئومورفولوژیکی این ناحیه را که یکی از ایالات ساختاری ایران محسوب می شود و مورد مطالعه قرار داده و ارتباط بین واحدهای ژئومورفولوژی و زمین شناسی را بصورتی مدون ارائه خواهد کرد که این هدف نهایی ما بوده است.
آنها که به ماهیت تحقیقات ژئومورفولوژی آشنایی دارند بخوبی می دانند که برای تشخیص یک منطقه ژئومورفولوژیک و تفسیر پدیده های مختلف ژئومورفولوژیکی آن لازم است که مسائل مربوط به زمین شناسی ناهمواری، اقلیم شناسی، آب شناسی، خاکشناسی و امثال آن تلفیقاً مورد توجه قرار گیرد و در بررسی تاثیرات است متقابل این مسائل در همدیگر نظر کلی در مورد کم و کیف چشم اندازهای ژئومورفولوژیکی ابراز می گردد این تحقیقات نیز طی مراحلی که ذیلاً بدان اشاره می شود انجام گردیده است.
الف : جمع آوری اطلاعات موجود شامل کتب، مقالات، نقشه های زمین شناسی و توپوگرافی ، مجلات.
ب : انجام کارهای صحرایی از قبیل بازدید کلی از منطقه، کنترل بعضی از عوارض مشخص شده در روی نقشه ها تهیه عکس و اسلاید از عوارض و پدیده های ژئومورفولوژیکی و سازندهای چینه سازی موجود.
ج : تهیه گزارش نهایی
البته باید متذکر شوم که این گزارش با توجه به اطلاعات موجود در دسترس و فرصت اندک پایان نامه به رشته تحریر آمده است و انشا ا... مراحل بعدی کار در آینده ادامه خواهد یافت.
-1- کلیات :
ناحیه بجنورد درموقعیت جغرافیایی َ00، 57 تا َ30، 57 درجه طول خاوری و َ00، 37 تا َ30، 37 درجه عرض شمالی جای دارد. این ناحیه بخش جنوب باختری چهارگوش بجنورد را دربرمی گیرد. شهر بجنورد در بخش شمالی بجنورد و اسفراین در جنوب خاوری آن جای دارد. روستاهای زیادی در این محدوده وجود دارند که از روستاهای پرجمعیت و بزرگ آن می توان توی و چهار برج در جنوب و بیدک در شمال را نام برد.
بخش جنوبی ناحیه که برگیرنده دشت اسفراین و روستاهای توی و چهار برج است، دارای زمستانهای نسبتاً معتدل و تابستانهای گرم است. دمای محیط در روزهای تابستان غالباً به 40 تا 45 درجه سانتی گراد می رسد، ولی دیگر جاهای این ورقه زمستانهای سرد و طولانی و تابستانهای معتدل دارد، که گرمای هوای آنها در تابستان از 40 درجه سانتی گراد بیشتر
نمی شود کشاورزی منطقه عموماً کشت دیم است و از درختان میوه زردآلوی ان اهمیت دارد. بلندیهای جنوب بجنورد بطور پراکنده ای دارای درختان جنگلی است.
جاده مازندران به مشهد از شهر بجنورد (در شمال ناحیه می گذرد) جاده بجنورد به اسفراین نیز از شمال به جنوب تقریباً از همه ناحیه می گذرد. با استفاده از جاده های شوسه اسفراین به چهار برج و توی، و نیز بجنورد به فیروزه و حصارشاه وردیخان می تنوان به آسانی با اتومبیل به بیشتر نقاط و این ناحیه دسترسی پیدا کرد، مگر بلندیهای جنوبی بجنورد یعنی کوه های سلوک، که راه قابل دسترسی ندارد.
نیمه شمالی ناحیه بخشی از حوضه آبگیر رودخانه اترک می باشدکه به دریای خزر می ریزد و نیمه جنوبی آن حوضه آبگیر کال شور جاجرم است، که سرانجام به کویر نمک می ریزد. دشتهای اسفراین، توی و چهار برج دارای شیب ملایمی در حدود 5/1 درصد به سمت جنوب باختری است.
از نگاه توپوگرافی بخش جنوبی ناحیه را دشت توی وچهار برج تشکیل میدهد که پست ترین نقطه آن حدوداً 1000 متر از سطح دریا بلندی دارد. بخش شمالی ورقه و نواحی پیرامون شهر بجنورد با بلندی کم و تپه ماهور است. بنحوی که بلندی شهر بجنورد از سطح دریا 1050 متر است.
کوههای جنوب بجنورد از جمله کوه سلوک با بلندی 2680 متر از سطح دریا از نواحی بلند این ناحیه می باشند. روند عمومی کوه ها تقریباً خاوری- باختری است.
از دیدگاه زمین ریخت شناسی (Geomorphology):
بخش شمالی منطقه دارای تاقدیس ها و ناودیس هایی با دامنه هایی با شیب ملایم است ولی بخش جنوبی بسیار چین خورده و بیشتر گسلیده و بهم ریخته است. بلندترین نقطه ها را آهکهای سازند مزدوران پدیدار ساخته است سازندهای میلاد و تیرگان نیز از نظر بلندی پس از آن بشمار می رود.
نهشته های پالئوزوئیک در مجموع بلندیهای متوسطی را ساخته اند. سازندهای شمشک و چمن بید بلندی کم و شیب توپوگرافی ملایمی دارند و سازندهای شوریچه، سرچشمه، سنگانه نیز دره ساز و زود فرسای میباشند، آن سان که بیشتر روستاها بر روی این سازندها ساخته شده اند.
-1- تاریخچه بررسی ها:
از کارهای پیش انجام شده دراین ناحیه می توان نقشه زمین شناسی چهارگوش بجنورد در مقیاس 1:250000 را نام برد، که نیمه شمالی آن را افشار حرب (1355) وبخش جنوبی آن را بلورچی و مهرپرتو (1359) بررسی نموده اند. مهرپرتو بخش باختری ناحیه بجنورد را نیز بعنوان پایان نامه کارشناسی ارشد خود در مقیاس 1:50000 ارائه شده است (1359).
در برداشتهای صحرایی، از نقشه های توپوگرافی سازمان جغرافیایی با مقیاس 1:50000 وعکس های هوایی تقریباً با همین مقیاس ونیز در کارهای دفتری از دستاورد بررسیهای گروه فسیل شناسی و سنگ شناسی سازمان زمین شناسی بهره گیری شده است.
3-1- زمین شناسی و چینه شناسی ناحیه:
در تقسیم بندیهای ایران به زونهای ساختاری مختلف، ناحیه بجنورد در دو زون بینالود و کپه داغ جای می گیرد. بخش شمالی ناحیه در محدوده کپه داغ و نیمه جنوبی آن در منطقه بینالود واقع شده است. منطقه بینالود از نظر روند ساختاری دنباله البرز خاوری است. واحدهای رسوبی وابسته به پالئوزوئیک در بخش بینالود گاهی با ایران مرکزی و گاهی با البرز همانند است. آن سان که سازند باروت به البرز، رسوبهای اردویسین به ایران مرکزی، ماسه سنگ های دونین زیرین ومیانی با سازند پادما در ایران مرکزی، دونین بالایی با سازند بهرام درایران مرکزی و همچنین با سازند خوش ییلاق و واحدهای A, B, C سازند جیرود در البرز قابل مقایسه است.
دراین ناحیه رسوبات وابسته به کربونیفر تا ترباسدیده نمی شود. رسوبهای ژوراسیک تمام منطقه یکنواخت میپوشاند، از این رو تفاوت مشخصی میان رسوبهای این دوره در کپه داغ وبینالود به چشم نمی خورد. رسوبهای دونین در همه جا توسط سازند شمشک پوشیده میشود. در نئوکومین منطقه کپه داغ با آغاز سازند شوریچه بدرستی استقلال خود را بدست آورده است.
کهنترین سازندی که در ناحیه برونزدگی دارد سازند باروت است. از سازندهای زایگون و لالون برونزدگی دیده نمی شود. به نظر می رسد که در سیلورین نیز نبود رسوبگذاری بوده است . در نیمه شمالی ناحیه (حوضه کپه داغ) با آغاز سازند شمشک رسوبگذاری از ژوراسیک زیرین تا پایان کرتاسه ادامه داشته است.
برای آسان شدن واحدهای سنگی نخست سازندهای منطقه بینالود (پالئوزوئیک) سپس رسوبهای ژوراسیک که هر دو حوضه را می پوشانند و در پایان سازندهای منطقه کپه داغ آورده شده است.
4-1- کامبرین:
1-4-1- سازند باروت Ebt کهنترین رسوبهایی که در ورقه بجنورد برونزاد دارد مجموعه ای است از:
دولومیت های بستر لایه، آهکهای خاکستری تیره چیرت دار، ماسه سنگهای قرمز و سبز میکائی، ماسه سنگ کوارتزیتی سفید رنگ، شیل های توفی رنگارنگ و همچنین سنگهای آتش فشانی در حد بازالت نیز در چند افق دیده می شود. ستبرای این مجموعه بیش از 1500 متر برآورد می گردد. در بخشهای اهکی جلبکهایی از نوع استروماتولیت و ریز زیای پوسته دار مشاهده می گردد بانگرشی به همانندی لیتولوژی این رسوبها با سازند باروت در البرز و جلبکهای موجود، می توان آن را به کامبرین زیرین نسبت داد، مرز پائینی و بالای این سازند با واحدهای مجاور خود، گسلیده شده است. در سازند باروت زیر واحدهایی در نقشه هستند که می توان از بخشهای ماسه سنگی قرمز کوارتزین (s) ، بخش سنگ های کربناته آهکی و دولومیتی (L + do) افقهایی از سنگهای آتش فشانی با ترکیب بازالتی (V) نام برد.
2-4-1- سازند میلا Em :
این سازند در ناحیه بجنورد از گسترش و ستبرای نسبتاً زیادی برخوردار است و لایه های بستر آهکی تا آهک دولومیتی (معادل عضو کی میلا در البرز) و ستبرای زیادی از آهکهای ضخیم لایه تیره رنگ تا دولومیتی با میان لایه های شیلی و لایه های ماسه سنگی تا ماسه سنگ آهکی (احتمالاً معادل عضوهای 2 و 3 میلاد در البرز) پدیدار شده است. هر چند برآورد ستبرای این سازند بعلت گسله بودن منطقه دشوار است ولی آنچه به چشم می خورد دارای ستبرایی بیشتر از 1000 متر می باشد. در این رسوبها فسیل های فراوانی از تریلوبت ها، براکیوپودها و ... دیده می شود. براکیوپودهای زیر بوسیله (ف – گلشنی) بررسی گردیده است که سن کامبرین میانی – بالایی را برای این نهشته ها پیشنهاد نموده است.:
CT . chuangia sp., Redichia sp., Billingsella sp.,
مرز پائینی این سازند در ناحیه گسله بوده ولی مرز بالای آن در شمال روستای محمودی بصورت پیوسته و هم شیب با رسوبهای اردوسین زیرین پوشیده می شود.
5-1- اردوویسین – سیلورین
این فسیل ها به همراه کنودونتهایی که سهیلی و همکاران گزارش کرده اند، سن اردویسن بالایی را نشان میدهند. اما سه نمونه آخر احتمالاً تا سیلورین نیز ادامه دارند. مقطع دیگر نیز در جنوب غربی بجنبورد در روستای قلی توسط افشار حرب (1373) و جولاپور (1375) مورد مطالعه قرار گرفته است این مقطع دارای مختصات جغرافیایی َ55، 56 و َ12،37 بوده و در 50 کیلومتری جنوب غرب شهرستان بجنورد واقع است:
مقطع مزبور شامل 3 بخش آذرین، شیلی و ماسه سنگی است. بخش آذرین در زیر قرار گرفته و شامل 262 متر و از آلگومرا، بازالت، سنگ آهک و ماسه سنگ تشکیل شده است. بخش دوم شامل412 متر لایه های شیل و ماسه سنگ و بخش سوم شامل 224 متر شیل و ماسه سنگ است. این توالی اولین بار توسط افشار حرب (1979، 1373) «سازند قلی» معرفی شده است و شامل مجموعه ای از شیل و ماسه سنگ با ضخامت 140 متر، سنگ آهک و شیل با ضخامت 145 متر، ماسه سنگ کوارتزیتی با ضخامت 390متر بوده و دارای سن اردویسین، سیلورین است. در واقع سن سازند قلی اردویسین بالایی بوده و مجموعه بالای آن بنام سازند نیور (ماسه سنگهای کوارتزیتی) وسن آن سیلورین تعیین شده است.
منابع و مآخذ
خسرو تهرانی، خ (1353):
چینه شناسی. انتشارات دانشگاه تهران. شماره 1452
خسرو تهرانی، خ. (1364):
چینه شناسی پرکامبرین و پالتوزوئیک. انتشارات دانشکاه تهران. شماره 1868
خسرو تهرانی، خ. (1368):
دورانهای زمین شناسی. انتشارات دانشکاه تهران. تشماره صفحه 2017
داورری، مهوش. – (1366):
بررسیهای زمینشناسی و پترولوژی سنگهای نفوذی قصل فیروزه ( شرق تهران) . رساله فوق لیسانس زمینشناسی – دانشکده علوم دانشگاه تهران. 212 ص.
درویش زاده، ع. – (1354):
بررسیهای ژئوشیمیایی آتشفشانهای جوان ایران از دیدگاه پلیت تکتونیکی. مجموعه مقالات دومینت سمپوزیوم انجمن نفت.
درویش زاده، ع ( 1358):
بررسیهای ژئو شیمیایی آتشفشانهای جوان ایران از دیدگاه پلیت تکتونیک. مجموعه مقالات دومین سمپوزیوم انجمن نفت.
درویش زاده، ع (1358):
انکلاوهای سنگهای آتشفشانی دماوند. مجله دانشکده علوم –شماره 10، جلد 1، ص 33-38
درویش زاده، ع (1358) :
انکارهای سنگهای آتشفشانی دماوند. مجله دانشکده علوم – شماره 10، جلد 1، 33 – 38
درویش زاده، ع. – (1362):
بررسی فسفات بافق (اسفوردی): مجله دانشکده علوم، جلد13، شماره 1 و 2 – ص 2 – 28
درویش زاده، ع. – (1365):
سنگها و کانیها، انتشارات جهاد دانشگاهی تألیف ژان لامر، ترجمه 669 صفحه.
درویش زاده ، ع.- (1367)
ناآرامیها زمین (زلزله و آتشفشان). تألیف کلودآلگر (1987) ترجمه، انتشارات دانشگاه تهران – شماره 19959، 176 صفحه .
درویش زاده، ع. – (1369):
ویژگیهای زمینشناسی نمکهای اینفراکامبرین خلیج فارس. مجموعه مقالات سمپوزیوم دیاپیریسم با نگرشی ویژه به ایران. جلد اول – ناشر سازمان زمینشناسی کشور ص 81-106
رادفر، ج. – (1366):
زمین و پترولوژی گرانتیوئیدهای منطقه آستانه – گوشه اراک. پایاننامه فوق لیسانس دانشکده تهران . 159 صفحه.
رپین - . ی. – (1365):
پالئوژئوگرافی محدوده ایران در دورههای تریاس و ژوراسیک. ارائه شده در پنجمین گردهمایی علوم زمین. سازمان زمین شناسی کشور، بهمنماه 1365.
رزم آرا، مرتضی ( 1369):
بررسیهای زمین شناسی، پترولوژی و پتانسیل معدنی افیولیت ملانژهای شمال تربت حیدریه ( ناحیه اسدآباد). رساله فوق لیسانس زمینشناسی. دانشکده علوم دانشگاه تهران – 182 صفحه
زاده کبیر، اسدله (1370):
بررسی رسوب شناسی و محیط رسوبی رسوبات زغالدار طبس. رساله فوق لیسانس دانشکدهعلوم – دانشگاه تهران، 267 صفحه.
زاهدی، مصطفی (1370):
جایگاه گنبدهای نمکی منطقه زاکرس بلند در ستون چینه شناسی ایران. فصلنامه علوم زمین. شماره یک. ص 67- 73
زرعیان، سیروس -. فرقانی، عبدالحسین – فیاض، هاشم . – (1350):
توده گرانیتی الوند و هاله دگرگونی آن. نشریه دانشکده علوم، جلد سوم، شماره 4.، صفحات 36-47.
زرعیان، س، درویش زاده. ع. – (1354):
مختصری درباره دگرگونی ناحیهای در همدان. نشریه دانشکده علوم. جلد 7، شماره 2 و 3 ص 55-62
سحابی فریدون ( 1354):
سحابی، فریدون ( 1354):
بررسی زمینشناسی زیرزمینی میدان نفتی ابوالفارس در جنوب غربی ایران، نشریه دانشکده علوم دانشگاه تهران – جلد هفتم، شماره دوم و سوم. ص 65-74
سحابی، یداا... (1331):
زمینشناسی عمومی. انتشارات دانشگاه تهران – شماره 142، 272 صفحه.
سحابیط، یدا... (1338) :
نظریه کلی راجع به وضع زمینشناسی سیاه کوه . نشریه مرکز تحقیقات علمی مناطق خشک. شماره 1. منطقه سیاهکوه و اطراف آن . ص 31-36 .
سهندی، م. ر. – مجمل کفشدوز، م.- (1362):
مطالعه طنگهای دگرگونی خواور ده سلم (لوت مرکزی) و بررسی زمان رویدادد مراحل مختلف دگرگونی و آذرین در این ناحیه از کشور. سازمان زمینشناسی کشرو، 36 صفحه.
سهندی، م. ر. (1368):
سایههای شورم و جایگاه راستین آن در ستون چینه شناسی ایران – سازمان زمینشناسی کشور، 36 صفحه.
سهندی، م . ر (1368):
سایههای شورم و جایگاه راستین آن در ستون چینهشناسی ایران – سازمان زمین شناسی کشور. از سری مقالات هشتمین گردهمایی علوم زمین. بهمنماه 1368.
سید امامی، ک، - (1350):
کرتاسه پایینی در ایران. نشریه دانشکده فنی، دوره دوم، شماره 21،صفحات60-81
سید امامی، ک . – (1351):
کرتاسه بالایی در ایران . نشریه دانشکده فنی، دوره دوم، شماره 22 صفحات 7-34
شمیرانی، ا- (1363):
سیستم/ پریود کرتاسه. جزوه درسی برای دانشجویان. دانشکده. عوم زمین دانشگاه شهید بهشتی 147 صفحه.
شمیرانی، ا – (1365):
زمینشناسی ایران – جزوه درسی برای دانشجویا. پلی کپی. دانشکده علوم زمین دانشگاه شهید بهشتی.
شهرابی، مصطفی (1364):
زمین لغزه دره لاطم. مجله رشد زمینشناسی. سال دوم، شماره 5؛ ص 37- 38.
شهرابی، مصطفی (1365)ک
دریاچه اورومیه. مجله رشد زمینشناسی. سال دوم، شماره 3، ص 49 تا 53 .
عکاشه، ب.- حسنزاده، ج.- اسلامی، ع.ا.- (1362):
زلزلههای فروردین 1362 بایجان (هراز – البرز مرکزی). نشریه فیزیک زمین و فضا- جلد 12 – شماره 2-1، صفحات 69-79.
علوی تهرانی، نورالدین (1356):
بررسیهای تازه سنگ شناسی و زمینشناسی در ارتباط با کانسارهای طلا و در معدن طلای موته. سازمان زمینشناسی کشور. گزارش داخلی، 15 صفحه.
علوی تهران، نورالدین (1358):
مجموعه سنگهای افیولیتی در ایران – انتشارات سازمان تحقیقات زمین شناسی و معدنی کشور 57 ص.
علوی نائینی، م.- حاجیان، ج.- عمیدی،م.- بلورچی.، ح.- طاطاوسیان، الف.- آقانباتی، ع.- پلی سیر، ج.- (1361):
زمینشناسی چهارگوش تکاب- صائین قلعه 1:250.000 ، سازمان کشور. گزارش شماره 50؛ 99 صفحه
غفوری، محمدرضا. – مرتضوی، سیدرضا.- (1367)
آب شناسی؛ انتشارت دانشگاه تهران
قریب، عبدالکریم (1349):
زمین شناسی فلات ایران (ایران ، افغانستان و بلوچستان). ترجمه فارسی. انتشارات دانشسرایعالی، شماره 37؛1 201 صفحه و 60 صفحه ضمیمه.
قریشی، منوچهر – بربریان، مانوئل . – (1370):
گزارش ابتدایی بازدید روی زمین زمینلرزه ویرانگر 31 خرداد 1369 رودبار – تا رم. فصلنامه علوم زمین. سال اول – شماره 1 صفحات 16-29
قویدل سیوکی. محمد (1369):
مطالعه Acritarchs و Chitinozoans سازندهای میلا، ایلبک، زردکوه و فراقون در ناحیه زردکوه و انطباق آنها با سکانس پالتوزوئیک ناحیه چالی شه و چاه دارندگ. سمپوزیوم دیاپیریسم با نگرشی ویژه به ایران. مجموعه مقالات. جلد اول. صفحات 141-218 .
References
ALAVI – NAINI,M>-(1972):
]Etude geologique de la region de Dgam. Geological Survery of Ian,No.23,288 P.
ALAVI – NAINI,M.- and BOLOURCHI, M.H. – (1973):
Explanatory text of the Madu quadrangle map. Geological Survery of Iran, A1,44P.
ALAVI – M. – HAJIAN,J.- AMIDI , M. And BOLOURDHI, M . H.- (1982)
Geology of Takab – Saein – Cal’ed, 1:250.000 Geol. Survey of Iran. Report No. 50;99 P.
ALAVI – TEHRANI, N.- (1975):
On the metamorphism in the ophiolitic rocks in the Sabzevar regin (NE-Iran) Proceedings of Tehran Symorphsm,Geodnamics of SW Asia. G.S. of Iran Special publication, PP.25 – 52 52
ALAVI – TEHRRANI . N. – (1976):
Gelology and Petrography in ophiolite range NW of Sabzevar (Khorassan/ Iran) with special regard to metamorphism and genetic relations in an ophiolite suite. Dissertation der Mathematisch – Naturwissen schaftlichen Fakultat der universitat Saarlande, 147 P.
ALBERTI, A.- NICOLETTI, M. – and PERTUCCIANI, C. – (1973):
K/AR ages of micas of Mashhad granite (Khorassan, northeast Iran), Period. Miner, 42;483-493
ALEXANDER, J.B – (1956):
Lexique stratigraphique international. Vol. III Asie, Fasc. 6b Malaisie, CNRS Paris.
ALLEGRE,C. – (1987):
Lexique stratigraphique international . Vol . III Asie, Fasc. 6b Malaisie, CNRS Paris.
ALLENBACH, P. - (1966).
Geologie und Petrographie des Damavand und seiner Umgeburg (Zentral Elburz), Iran, Mitteilung Nr. 63, Geologisches Institut, ETH – Zutich, 114 P.( Translation in Persian by.
A. Entezam and M. Mehrnush, 1970.G.S. of Iran).
AL NAQIB, K.M.- (1967):
Geology of the Arabian Qeninsula, South – Western Iraq. Geol. Surv. Prof. Pap. 560 – G, Washington.
ALRIK, G. and VIGLOGEUX, D. –(1977).
Petrographie it geochimie des roches metamorphiques et magmatiques de la region de Deh Bid – Bawanat, Chaine de Sanandadj – Sirgan, Iran. These 3eme cycle, universite scientifque et Medicle de Grenoble, France, 239 P.
AMIDI, S.M. (1975):
Contribution a l’etude stratigraphique, petrologique et Petrochimique et Petrochimique des roches mamatiques de la region Natanz-Nain – Surk (Iran Central) . These, universite scientifique et Medicale de Grenoble, France, 316 P.
AMIDI, S.M . (1977):
Contribution a letude stratigraphique, petrologique et Petrochimique des roches magmatiques de la region Natanz-Nain- Surk (Iran Central). G.S.I. 316 P. These, universite scientifique etMedicale de Grenoble, France, 316 P.
AMIDI, S.M. EMAMI, M.H. MICHEL, R. (1984):
Alkaline character of Eocene volcanism in the Middle part of Central Iran and its geodynamic situation. Geologische Rundschau, 73,3 PP. 917-932. Stuttgart.
ANNELLS, R.N. – ARTHURTON, R.S – BAZLEY, R.A. and DAVIES, R.G. (1975):
Explanatory text of the Qazvin and Rasht quadrangles map. Geological Survery of Iran, E3 and E4, 94p.
ANSARI, H.J. (1965):
Geology of southern Meyaneh basin in Azarbayjan, Iran Bull of the American Association of Petroleum Geologists. Vol. 49, No.1. PP. 88-97.
ARGYRIADIS, I. (1975):
Mesogee permienne chaine hercynienne et cassurre tethysienne. Bull. Soc. Geol, Fr., (7), XVII, n.1.
ARSHADI, S, and FORSTER, H. (1983):
Geological structure and ophiolites of Iranian Makran. Geodynamic project in Iran. R.G.S.I; Rep. No. 51-PP. 479-488.
ARVIN, M. (1982):
The occurrence of pumpellyite in basic igneous rocks from the Coloured Series NE of Neyriz, Iran. Minerlogical Magazine. Vo. 46, PP. 427-431.
ASSERETO, R, (1963):
The Paleozoic formation in Central Elbruz (Iran), Preliminary note. Rivista Ialiana di Paleontologia e stratigrafia, 69, PP. 503-543.
ASSERETO, R. (1966 a):
The Jurassic shemshak Formatin in Central Elburz (Iran). Ricista Italiana di Palentologia e stratigraphia, 74 (1), PP. 3-21.
ASSERETO, R. –(1966 b):
Geological map of upper Djadjrud and Lar Valleys (Central Elburz, Iran), Scale 1:50,000 with Explanatory notes . Ist. Geol. Univ. Milano, ser. G. Publ. 232.
ASSERTO, R. BARNARD, P.D.W. and FANTINI- SESTINI, N. (1968):
Jurassic stratigraphy of Central Elburz (Iran). Rivista Iraliana di paleontologia e stratigrafia, 74 (1), PP. 3-21.
ASSERETO, R. and FANTINI SESTINI, N. (1962):
Nuovi dati sul paleozoico dell’ Alta valle del Djadje – Rud (Elburz Centrale – Iran) . ACC. Naz. Lincei, Rend. Cl. Sc. Fis. E Nat., ser. 8, V.32, No.3, PP. 369-376, 2 figs.
ASSERETO, R. and IPPOLITO, I. – (1964):
Osservazioni preliminary sul Cretaceo della bassa valle del Lar (Elburz Centrale – Iran). Riv. Iral. Paleont. Strat., V. 70, No. 3, PP. 525-534, 1 Pl.
AUBOUN, J. BROUSSE, R. LEHMAN, J.P. (1968):
Precis de geologie . Tome 1, Petologie. Dunod universite, Paris. 735 P.
BAILEY, E.B. JONES, R.C. and ASFIA, S. (1984):
Notes on the geology of the Elburz mountains NE of Tehran . Quart. J. Geol. Soc. London, 104, Part. I. PP. 1-42.
BARBERT, F. PANTACROCE, R. VARET, J. (1982):
Chemical aspects of rift magmatism . In contintenal and ocanic rifts; Geodynamics series, vol. 8. PP. 223-258.
BATES, R.L. JACKSON, J.A. (1980):
Glossary of geology . American Geological Institut. Falls chrch, Virginia. Second Edition, 751 P.
BATURIN, G.N. and POKRYSHKIN, V.I. (1980):
Upwelling and phosphorite formation. Okeano logiya, 20(1).
BECHENNEC, F. LEMETOUR, J. RABU, D. BEURRIER, M. BOURDILLON. JEUDI-DE-GRISSAC, C. DEWEVER, P. TEGYEY, M. VILLEY, M. (1989 a:)
Geologie d’une chaine issue de la Tethys: Les montagnes d’Oman. Bull. SOC. Geol. France. (8), T.V. No. 2. PP. 167-188.
BECHENNEC, F. LEMETOUR, J. RABU, D. BEURRIER, M. VILLEY, M. (1989 b):
Les nappes Hawasina: evolution paleogeographique et structurale d’un fragment de la marge continentale passive sud de la Tethys orientale. Bull. Soc. Geol. France, (8), t.v. No. 2, PP. 231-240.